۱۴۰۴ آبان ۲۴, شنبه

 کاش خدامراد فولادی هم یک کم توطئه گر بود !

نگاهی به نوشته ای از خدامراد فولادی

خدامراد فولادی نامی با درج نوشته ای تحت عنوان : " کودتا با برچسب ِ انقلاب (به مناسبت صدمین سال کودتای بلشویکی) - در پائین لینک آن آمده است - و با ردیف کردن معلوماتش ، انقلاب اکتبر را کودتا و طبقۀ مورد اتکای بلشویک ها را دهقانان نام نهاده و ... نامیده و به دیگران هشدار داده که اینگونه واقعه ها (انقلاب اکتبر) تکرار نشود . بد است .

نوشته اش حوصلۀ خواندن و جواب دادن میخواهد . همانند انشاء ی دانش آموزی است با غلط های مضمونی و با نگارشی نچسپ . به عناوین نوشته های دیگرایشان درسایت ها هم نگاه کردم . در همین ردیف اند .

خواننده با خواندن نوشتۀ خدامراد قبل از هر چیز نویسندۀ آن ، معلومات و جهت گیریهای او برایش مسئله میشود . سرتا پای نوشته باید جواب بگیرد . حتی در آوردن نقل قول هم نوشته معتبر نیست و جعلی است . از مارکس و دیگران هم نقل قول آورده است . نمونه اش نقل قول هایی که از لنین درج کرده ، ساختگی و خود ساخته است . در زیر دو نمونۀ از آنها میآورم :

-"لنین خود بهترازهرکسی رویکرد وهدف این دارودسته و روش قدرت گیری اش راسال ها قبل از1917 بابه کارگیری وسوء استفاده ازادبیات ومحبوبیت مارکسیسم درمیان روشنفکران چنین توضیح داده است:

"برای اداره کردن جنبش توده ای افرادی لازم اندکه باشکیبائی وسرسختی خودراانقلابیون حرفه ای بارآورده باشند. زمانی که من دریک محفل خرده کار فعالیت می کردم گفتم : سازمانی ازانقلابیون حرفه ای دراختیارمن بگذارید تاروسیه رازیرورو کنم. یک چنین سازمانی درکشورما می تواند سازمانی توطئه گر هم باشد ."

-"یگانه اصل جدی سازمانی برای کارکنان جنبش ماباید عبارت باشدازپنهان کاری بسیارشدید، گزین کردن بسیاردقیق اعضا وآماده نمودن انفلابیون حرفه ای. ماوقت نداریم که به اشکال مسخره وبازیچه ای دموکراتیسم بیاندیشیم، وبه ماثابت شده که یک چنین سازمانی برای آنکه گریبان خودراازدست یک عضوناشایست خلاص کندازهیچ گونه وسیله ای رویگردان نخواهد بود. ضمن آنکه درکشورماودرشرایط روسیه یک اعتقاد عمومی وجوددارد وآن این است که هرگونه انحرافی ازوظیفه ی رفاقت رابا قساوت و بی رحمی بی امانی باید مجازات نمود. این است دموکراتیسم ونه آن دموکراتیسم بازیچه ای ."
( مجموعه آثارلنین.ترجمه ی پورهرمزان. جلد یکم.ص.312-328).

مجموعه آثارلنین ترجمۀ پورهرمزان را اگر نگاه کنی اصلا" این چرندیات خدامراد را در آنجا نخواهی دید .

در جایی دیگر آورده است که : " مشکل اصلی لنین وبلشویک ها درضدیت شان با گذار قانونمند ازنظام سرمایه به نظام عالی ترسوسیالیسم نه فقط فقرتئوریک وفقدان شناخت علمی ازقوانین حاکم برتکامل تاریخ وجامعه ی انسانی ..."

اگر ایشان به جای این همه وقت تلف کردن خود و دیگران میرفت چند نوشته ای از بلشویک ها در مورد این مسائل میخواند ، بهتر نبود ! در ضمن سوسیالیسم نظام نیست ، بلکه مرحله است . مرحلۀ گذار .

نوشته است : "ازاین رو لنین وبلشویک ها هم تناقض گویی وهم دروغ می گویند که ازیک سو خودرا نماینده ی پرولتاریا میدانند وازسوی دیگر خلق یا دهقانان و روستاییان را سوبژکت تاریخ دراین دوران قلمداد می کنند."

خدامراد خودش خدای دروغ گویی است . آشکارا آثارو اسناد به جا مانده و مبارزۀ بلشویک را کتمان میکند . کجا بلشویک ها غیر از متحد طبقۀ کارگر عنوان دیگری به آنها داده اند . آخر چگونه لنین که خود دهقانان را کودن ودیرجنب ترین طبقه مینامید ، این طبقه را عامل دگرگونی تاریخ و انقلاب بداند .

در خاتمه نقل قولی از لنین را در مورد حزب وتوطئه و قیام میآورم :

" برای اینکه قیام موفقیت آَمیز باشد باید به توطئه و یا حزب متکی نگردید . بلکه به طبقۀ پیشرو تکیه نمود . این اولا". قیام باید به شور انقلابی مردم متکی باشد. این ثانیا" . قیام باید به آنچنان نقطۀ تحولی در تاریخ انقلاب فرازنده متکی باشد که در آن فعالیت دسته های پیشرو مردم بحداکثر خود رسیده باشد و تزلزل صفوف دشمن و صفوف دوستان ضعیف و دو دل ومتزلزل انقلاب ازهر وقت شدید تر باشد . اینهم ثالثا" . این سه شرط لازم طرح مسئلۀ قیام ، مارکسیسم را از بلانکیسم متمایز میسازد . "

از مقالۀ "مارکسیسم و قیام" صفحۀ 506 آثار منتخبۀ لنین (فارسی) انتشارات سازمان انقلابی حزب توده ایران سال 53

وقتی انقلاب اکتبر را کودتا مینامند و بلشویک ها را توطئه گر ، کاش خدامراد فولادی ها هم یک کم توطئه گر بودند.

بهروز شادیمقدم
25.10.2017

http://hadait.blogfa.com/

شرط اول بحث کردن داشتن لااقل مقداری دانش سیاسی است .

در جواب نوشتۀ من خدامراد فولادی یادداشتی تحت عنوان :" چند پاسخ کوتاه به بهروز شادیمقدم - (بهروزشادیمقدم مدافع کدام لنین است ؟) را نوشته است .(1)

با این یادداشت میخواهم جواب سئوالی را که کرده است داده باشم و این بحث وگفتگو را ببندم .

شرط اولیۀ بحث کردن داشتن لااقل مقداری دانش سیاسی است . بدون دانش سیاسی اولیه نمیشود بحث کرد . از آقای فولادی باید پرسید لنین کجا "تزخلق وامپریالیسم" اختراع کرده و آنرا بکار برده است که برخاسته و در مورد آن نظر میدهد . معادلی که خود ساختۀ پوپولیست های چپ بعد از دوران لنین است و به او هیچ ربطی ندارد . بلشویک ها مقولۀ خلق و پوپولیسم را پیش از اینها به نقد کشیده بودند . یا بکار بردن "روستائیان( خلق)" از طرف ایشان به معنای این است که روستایی یعنی خلق . در صورتی که در فرهنگ لغت چپ پوپولیستی هم روستایی یا دهقانان یک طبقه اند و خلق دامنۀ وسیع تری از طبقه را شامل میشود . به مجموعه ای از اقشار و طبقات تحت ستم گفته میشد .

ایشان که بلشویسم را در یک جا دهقانی و در جای دیگر خلقی نام نهاده و اغتشاش فکری خود را میخواهد به خواننده منتقل کند ، باید بداند که تاریخ بلشویسم به ناردونیک (سوسیالیسم خلقی) قبل از خود و "حکومت خلقی" بعد از خود هیچ ربطی ندارد . لنین و بلشویک ها از افشاگران ناردونیک ها این دنباله روان دهقانان بودند و مقولۀ "حکومت خلقی" هم به دورۀ پوپولیست های مائوئیست مربوط است .

در مورد نقل قول های آورده شدۀ ایشان و نسبت دادن آن به نظرات لنین ، باید مستدل و مستند تر از اینها عمل کند . ترجمه های پورهرمزان معتبر است .هیچ مترجم حرفه ای دیگری هم حاضر نیست زیر آن دو نقل قول را که بنام لنین آورده است امضاء کند . نظرات لنین به اتکای اسناد روشن است . ناچارا" دوباره این بخش را که در مطلب قبلی آورده بودم میآورم .

اینکه لنین نوشته است :

"برای اینکه قیام موفقیت آَمیز باشد باید به توطئه و یا حزب متکی نگردید . بلکه به طبقۀ پیشرو تکیه نمود . این اولا". قیام باید به شور انقلابی مردم متکی باشد. این ثانیا" . قیام باید به آنچنان نقطۀ تحولی در تاریخ انقلاب فرازنده متکی باشد که در آن فعالیت دسته های پیشرو مردم بحداکثر خود رسیده باشد و تزلزل صفوف دشمن و صفوف دوستان ضعیف و دو دل ومتزلزل انقلاب ازهر وقت شدید تر باشد . اینهم ثالثا" . این سه شرط لازم طرح مسئلۀ قیام ، مارکسیسم را از بلانکیسم متمایز میسازد . "

از مقالۀ "مارکسیسم و قیام" صفحۀ 506 آثار منتخبۀ لنین (فارسی) انتشارات سازمان انقلابی حزب توده ایران سال 53

را با این دو نقل قول که ایشان بنام لنین آورده اند مقایسه کنی :

"برای اداره کردن جنبش توده ای افرادی لازم اندکه باشکیبائی وسرسختی خودراانقلابیون حرفه ای بارآورده باشند. زمانی که من دریک محفل خرده کار فعالیت می کردم گفتم سازمانی ازانقلابیون حرفه ای دراختیارمن بگذارید تاروسیه رازیرورو کنم. یک چنین سازمانی درکشورما می تواند سازمانی توطئه گر هم باشد ."

"یگانه اصل جدی سازمانی برای کارکنان جنبش ماباید عبارت باشدازپنهان کاری بسیارشدید، گزین کردن بسیاردقیق اعضا وآماده نمودن انفلابیون حرفه ای. ماوقت نداریم که به اشکال مسخره وبازیچه ای دموکراتیسم بیاندیشیم، وبه ماثابت شده که یک چنین سازمانی برای آنکه گریبان خودراازدست یک عضوناشایست خلاص کندازهیچ گونه وسیله ای رویگردان نخواهد بود. ضمن آنکه درکشورماودرشرایط روسیه یک اعتقاد عمومی وجوددارد وآن این است که هرگونه انحرافی ازوظیفه ی رفاقت رابا قساوت و بی رحمی بی امانی باید مجازات نمود. این است دموکراتیسم ونه آن دموکراتیسم بازیچه ای ."
این دو نوشته ایشان بیشتر قلم ونظر گروه های مسلح چریکی را به ذهن میآورد .

آقای فولادی باز در مورد سوسیالیسم به مثابه یک دوران گذارکه ایشان با تعاریف خاص خود آنرا یک نظام نام نهاده بودند ، نوشته است:" سوسیالیسم نظام نیست مرحله است ، مرحله ی گذار". این هم ازادعاهای توده ای- لنینیست ها برای توجیه فقرتئوریک وخلافگوئی های خودشان وجاانداختن یک میان مرحله ی طولانی به درازای عمرنوح میان دو نظام همپیوسته ی تاریخی سرمایه داری بامالکیت خصوصی، و سوسیالیسم با مالکیت اجتماعی برابزارتولید وگذار کوتاه زمان آن به دوران کمونیسم است.شادیمقدم همچون لنین نمیداند ونمی خواهد بداند این دو نظام اجتماعی را تنها دو نوع مالکیت یکی خصوصی ویکی اجتماعی یاهمگانی ازهم مجزا ومتمایز میسازد ونه دیوار چین طولانی یی که لنینیست هابه دور شان- وبه دور آنها وکمونیسم – کشیده اند تا سرمایه داری دولتی ی انحصاری رانتی خودرا درمیان شان به جامعه ی انسانی وماتریالیسم تاریخی حقنه کنند ."

با این دو نقل قول از مارکس در بارۀ این دوران امیدوارم دیگرکوتاه بیاید :

"بین جامعه سرمایه‌داری و كمونیستی دورانی وجود دارد كه دوران تبدیل انقلابی اولی به دومی است. مطابق با این دوران یك دوران گذار سیاسی نیز وجود دارد و دولت این دوران چیزی نمی‌تواند باشد جز دیكتاتوری انقلابی پرولتاریا ." كارل ماركس : « انتقاد از برنامه گوتا » آوریل – اوایل مه 1875 .

"این سوسیالیسم، اعلان انقلاب مداوم است، دیكتاتوری طبقاتی پرولتاریا است به مثابه پله‌ای ضروری برای گذار به سوی محو اختلافات طبقاتی به طور كلی، محو كلیه روابط تولیدی كه این اختلافات بر روی آنها پایه می‌‌گیرند، محو كلیه روابط اجتماعی متناسب با این روابط تولید و دگرگونی همه افكاری كه از این روابط اجتماعی برمی‌خیزند .".

كارل ماركس : مبارزه طبقاتی در فرانسه از 1848 تا 1850

در آخر نوشته اند : "به راستی شادیمقدم مدافع کدام لنین است؟ لنینی که او و لنینیست های دیربه دنیا آمده میگویند،یا لنینی که خود بود ومن در ده ها مقاله اورا به خوانندگان فارسی زبان شناسانده ام؟ شادیمقدم چرا به آن نقدهای مستند ومستدل من پاسخ نمی دهد؟

جناب « یک کم توطئه گر»! که ازشدت درماندگی وتوطئه گری «چرندیات» مشهورتراز کفر ابلیس لنین را حاشا میکنی وبه من نسبت میدهی. بفرما اینهمه سال که من لنین ولنینیسم را بررسی ونقد کرده ام چراخودت راآفتابی نکردی؟ راستی راستی« کجا بودی تا حالا».ِ

تاریخ وهر پدیدۀ دیگری در تاریخ بشریت یک واقعیت است . انقلاب ها و ضد انقلاب ها هم همینطور . بررسی و شناخت این واقعیت ها باید با معیارهای علمی و اتکاء به اصول جامعه شناسی و دانش سیاسی و شناخت و احاطۀ لازم و کافی به پدیدۀ مورد ارزیابی صورت بگیرد . نوشته ای که از موضع نقد یک جریان و پدیده و یا از موضع تائید آن بر این اساس متکی نباشد ، ارزش جواب دادن ندارد . پرسیده اید چرا به آن نقدهای مستند ومستدل من پاسخ نداده ای" ؟ جواب این است که مستند ومستدل بودن آنها با توجه به این نوشتۀ آخرتان جای تردید است و من تا به حال نوشته های شما را ندیده بودم . سئوال کرده ای که : "به راستی شادیمقدم مدافع کدام لنین است؟" جواب روشن است .ما یک لنین داریم . من هم مدافع و طرفدار لنین هستم .

بهروز شادیمقدم
25.10.2017
http://hadait.blogfa.com

خدا مراد فولادی ،
اپورتونیستی با متد احمقانه اش !

خدا مراد فولادی فردی ناشناخته و غیر موثر است که نوشته هایش را در سایت آزادی بیان درج میکند . نوشته هایش نه خوانی اند و نه چیز خاصی به آدم میدهد . ملغمه ای از افکار و نظرات چپ است و یک متد خاص .
جدیدا" مطلبی نوشته بنام "چرا لنینیست نیستم . خدا مراد فولادی" (1)

چند سال پیش دو مطلب بنام های : "کاش خدامراد فولادی هم یک کم توطئه گر بود ! " (2) و " شرط اول بحث کردن ، داشتن لااقل مقداری دانش سیاسی است . " (3) نوشته ام . در آنجا به افکار و متدش پرداخته ام .
اینکه اکنون لنینیست نیست و طور دیگری فکر میکنند ، تصمیم و نظر شخصی ایشان است . نقدش چیست و نظر کنونیش کدام است هم بحث دیگری است .
در پرداختن به ایده و افکارش متدی دارد که احمقانه است . در نقل نظرات دیگران دست میبرد . تحریف و مداخله میکند و هم آنها وارونه جلوه میدهد . نقل قول را به شکل مورد دلخواهش در میآورد ! جالب تر این که منبع و ماخذء نقل قول را هم میآورد . حتی صفحۀ مورد نظرش را . این دیگر خیلی است . به مطالب قبلی ام مراجعه کنی . در مورد چرندیات خود ساخته این شخص چند نمونه آورده ام .

امروز باز خدا مراد آورده است که :« غنا بخشیدن ها و تکامل دادن ها» را بخوانید:
« آیا کمونیست های مسئول جمهوری ِ اتحاد ِ شوروی و حزب ِ کمونیست می توانند این نکته را بفهمند که آنها اداره ی امور را بلد نیستند و از این رو باید بسیاری چیزها را از توده ی غیر ِ حزبی ِ دهقانان بیاموزند؟ دهقانان با درک ِ قوی شان فرق ِ کمونیست ِ شریف و درستکاررا بهتر از خود ِ کمونیست ها تشخیص میدهند.- { بیچاره کمونیستی که باید شرافت و درستکاری را از روستاییان بیاموزد!}» -
برگرفته ازمجموعه آثارترجمه ی پورهرمزان. جلد سوم . ص 2080، درون ِ کروشه از من است-.

و : « تازمانی که سوسیالیسم را بسازیم، ما شاگرد ِ دهقانان خواهیم بود نه معلم ِ آنان. در شیوه ی انتقال به یک نظام ِعالی تر ما باید بسیار چیزها از دهقانان بیاموزیم، نه آنکه ما به آنان یاد بدهیم».-
1919. برگرفته از مجموعه آثار ترجمه ی پورهرمزان. جلد2، ص.1393-1394. )"سخنرانی درباره ی کار در روستا، در هشتمین کنگره ی حزب
کمونیست.سال ِ . "

در اینجا اصل نوشتۀ لنین را در این مورد میآورم :
" کمون ها را تشویق میکنیم ، ولی این کمون ها باید طوری تربیت داده شوند که اعتماد دهقان را جلب نمایند و تا آنزمان ما شاگرد دهقانان خواهیم بود نه معلم آنان . هیچ چیز سفیانه تر از آن نخواهد بود افرادیکه از کشاورزی و خصوصیات آن اطلاعی ندارند و فقط بدانجهت به ده رو آورده شده اند که مطالبی در بارۀ فوائد اقتصاد اجتماعی بکوششان خورده و از زندگی شهری خسته شده اند و میخواهند در ده کار کنند ، خود را از هر جهت معلم دهقانان بشمارند . هیچ چیز سفیهانه تر از فکر اعمال قهر در رشتۀ مناسبات اقتصادی دهقان میانه حال نیست .

در اینجا وظیفه عبارت از سلب مالکیت از دهقانان میانه حال نیست . بلکه آنستکه شرایط خاص زندگی دهقان در نظر گرفته شود و شیوه های انتقال به نظام بهتر از دهقانان تعلیم گرفته شود و آنهم بدون فرمان !..."
سخنرانی دربارۀ کار در ده ، در هشتمین کنگرۀ حزب کمونیست .سال 1919. لنین . آثار منتخبه . جلد اول . ترجمۀ : پورهرمزان . صفحۀ 681
خدا مراد فولادی یک اپورتونیست است . فکر نکند که تیری در تاریکی رها میکند به جایی نشسته و راحت بنشیند .
بهروز شادیمقدم
15.11.2020

(1) چرا لنینیست نیستم . خدا مراد فولادی

(2) کاش خدامراد فولادی هم یک کم توطئه گر بود !

(3) شرط اول بحث کردن ، داشتن لااقل مقداری دانش سیاسی است .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  سلطنت طلبان و جنبش آزادیخواهی ایران . جنبش آزادیخواهی ایران در مقابله با حکومت با لمپنیسم و عقب ماندگی سیاسی موجود در جامعه یعنی سلطنت طلب...