۱۴۰۴ شهریور ۲۱, جمعه

 جواب نظرات و آرمان های بنیانگذاران اصلی کمونیسم چیست ؟
نگاهی به آخرین مطلب رفیق خالد رسول پور

 
رفیق خالد در نوشته ای با عنوان "به همه چیز شک کن ! "از (کارل مارکس) به اظهار نظر در مورد احزاب مدافع نظریه های منتصب به این آرمان و ایده پرداخته و همه را غلط و شک بر انگیز نامیده است .
این مطلب نظری از صاحب قلمی است که هر کس میتواند اظهار نظر کند . تا این جای مسئله هیچ حرفی نیست . اما در کلیت آن سئوالی به خواننده منتقل میشود که :
با آوردن اسامی نظریه پردازان و سیاسیون شناخته شده و طرح آرمان و ایدۀ کمونیسم و رد همگی احزاب در نوشته فوق و درج قاب عکس مارکس ، انگلس و لنین هم این سئوال پیش میآید که جواب مسائل طرح شدۀ مارکسیسم و این سه تن چیست .
رفیق خالد این جواب را نداده است . بحث و سئوال من به مطلب فوق از این زاویه است .
در فیسبوک صفحۀ رفیق خالد جزو پربار ترین و موفق ترین صفحات است . صاحب این صفحه با قلمی صمیمانه و با حوصله و جواب به هر سئوال و در مقابل خوانندگانش به ترویج ایده های درست میپردازد . مخاطبینش او را دوست دارند .
مطلب آخر ایشان این را میطلبد که در مسئله ای که مطرح کرده ، جواب نظرات و آرمان های بنیانگذاران اصلی کمونیسم چیست ؟
مارکسیسم ( یا هر نام دیگری به آن ) درست است یا نه ؟ شاید گفته شود که مارکس ، مارکسیسم نبود . این مسله جزیی و خارج از متن است .
کسی که در این عرصه نظر میدهد ، سئوال فوق را باید بدهد . جایگاه سیاسی ما در عرصۀ طبقاتی با این سئوال مشخص روشن میشود .
https://www.facebook.com/photo/?fbid=2194207627615600&set=a.124112687958448

کامنت پست  

جواب نظرات و آرمان های بنیانگذاران اصلی کمونیسم چیست ؟
نگاهی به آخرین مطلب رفیق خالد رسول پور

 
Khaled Rasulpu
 
سپاسگزارم آقای شادیمقدم عزیز. خیلی لطف فرمودید. کاش مطلب من را به پیوست توضیحاتتان شییر می‌کردید تا مخاطبان صفحه‌ی شما بتوانند اصل مطلب مورد اشاره را هم بخوانند. نوشتن آدرس لینک مطلب زیر متن خودتان و همزمان پست کردن یک عکس دیگر، باعث گم شدن مطلب می‌شود. همانطور که در صفحه‌ی خودم هم عرض کردم: اگر دوباره به متن مراجعه بفرمایید ملاحظه می‌کنید که من تقریبا به طور مطلق سعی کرده‌ام از داوری و اظهار نظر شخصی درباره‌ی این بزرگان خودداری کنم چرا که متن اساساً نه درباره‌ی محتواها بلکه درباره‌ی شکل‌هاست. یعنی من درباره‌ی «شکل» و «نمود» این آدم‌ها نوشته‌ام نه محتوای عقاید و سخنان و کردارشان. دلیلش هم این نبوده که درباره‌ی آن‌ها نظر و موضعگیری ندارم (که دارم) بلکه سعی کرده ام فارغ از هر داوری این را بگویم که (مثلا) وقتی لنین تعبیر جدیدش از «امپریالیسم» یا تروتسکی از «انقلاب مداوم» یا مائو از «هژمونی دهقانی» یا... را مطرح می‌کند، این قضیه فقط به خودش مربوط است نه به مارکس. قطعا آن‌ها خود را مارکسیست می‌دانند و ممکن است نظرشان به نظر مارکس هم بسیار نزدیک باشد اما نمی‌توان این درافزوده‌ها را به نام مارکس جا زد یا اگر کسی مخالف نظرشان بود، او را ضد مارکس دانست. در حالی که نظام‌های حاکم بر شوروی یا چین یا آلبانی یا... با این بنرهای معروف که اولش مارکس و آخرش نفر خودشان بود می‌خواستند یک توتالیتاریسم عقیدتی درون نظام و حزب ایجاد کنند برای سرکوب رفقای دگراندیش یا منتقد یا خیلی ساده برای کسب قدرت مطلق. مثلا تصور کنید که (به پیشنهاد شما) ما بپذیریم که سه‌گانه‌ی «مارکس/ انگلس/ لنین» عین حقیقت است و این سه نفر در حکم یک نفر هستند. آن وقت سوال پیش می‌‌آید که چه کسی «حق» دارد سی و شش هزار صفحه آثار لنین را تفسیر و تعبیر کند و آن را خوانش صددرصد صحیح از لنین بداند؟ قطعا دولت و حزب حاکم! و بعدتر، رهبران و مدیران سیاسی حزب. حالا فرض کنید شما و من مخالف فلان تفسیر حزب و رهبر از فلان کتاب یا عبارت لنین هستیم. بی‌گمان کارمان به چکا و ان.کا.و.د و کا گ ب می‌کشد و زندانی یا اعدام می‌شویم. اما اگر از همان آغاز نگذاریم کسی درافزوده‌ها و تفسیرهای لنین را به عنوان مارکسیسم یگانه جا بزند،‌ بعدتر هم کسی نخواهد توانست تفسیر خودش از لنین را یگانه تفسیر درست بداند و تحمیل کند. همانطور که عرض کردم این متن در پی بررسی شکل‌ها و نمودها‌ی نظریه است نه داوری درباره‌ی محتوای آن‌ها . با ارادت و مهر.
 

بهروز شادیمقدم
Khaled Rasulpur
رفیق عزیز من ، با این احوال در متنی شبیه این که ما میزنیم خواننده حق دارد که رفیقانه و سیاسی بپرسد که شما خود را مارکسیسم میدانی یا نه ؟ جواب من این است : بله من خود را پیرو مارکسیسم میدانم . حالا جواب شما چیست ؟

 
Khaled Rasulpur
اگر اجازه بدهید من وسالی از شما بپرسم؟ آیا کائوتسکی و لنین هر دو مارکسیست بودند؟ آیا استالین و تروتسکی هر دو مارکسیست بودند؟ آیا احسان طبری و بیژن جزنی هر دو مارکسیست بودند؟ نمی‌خواهم سوال شما را با سوال جواب بدهم بلکه می‌خواهم بگویم که اولا مارکسیسم تعریف واحدی ندارد چرا که زندگی و گفتار و عمل مارکس در طول چهل و دو سال فعالیت مدام فکری و عملی قابل جمعبندی و بُردار-گذاری نیست چنان که مثلا مارکسیست‌های معروف که مخالفان و حتی دشمنان خونی هم بوده اند هر یک به کتابی یا دوره‌ای یا تعبیری از زندگی و آثار مارکس استناد می‌کنند. ثانیا مارکس ادمی بوده محدود به زمان و مکان و امکان. یعنی دانسته‌ها و یافته‌ها و ابداعاتش متناسب با زمان خودش، مکانی که در آن می‌زیست یا مطالعه می‌کرد، و نیز امکانات و افقی که در آن می‌توانست فعالیت کند. بنابراین چرا به اسم او (یا کسی دیگر)‌یک «ایسم» بچسبانیم و از او یک «دین»‌ بسازیم؟ تا بعدتر در مواجهه با هر پدیده و وضعیت تازه‌ای که مارکس ندیده یا تجربه نکرده، ناچار شویم مدام تزهای جدید و تجدیدنظرهای جدید کنیم و همچنان از او بدانیم و با منتقدان و مخالفان خوانشمان درافتیم؟
 

بهروز شادیمقدم
= تروتسکی ، قبل از انقلاب در خط فاصل بولشویک و منشویک بود . در انقلاب از رهبران آن و مارکسیسم بود . با مرگ لنین موضع مارکسیستی خود را نتوانست حفظ کند .
= آیا احسان طبری و بیژن جزنی هر دو مارکسیست بودند؟ نه خیر . نبودند .
= "اولا مارکسیسم تعریف واحدی ندارد چرا که زندگی و گفتار و عمل مارکس در طول چهل و دو سال فعالیت مدام فکری و عملی قابل جمعبندی و بُردار-گذاری نیست چنان که مثلا مارکسیست‌های معروف که مخالفان و حتی دشمنان خونی هم بوده اند هر یک به کتابی یا دوره‌ای یا تعبیری از زندگی و آثار مارکس استناد می‌کنند. " = مارکسیسم تعریف واحدی دارد . آثار مارکس ، انگلس و لنین .
= "بنابراین چرا به اسم او (یا کسی دیگر)‌یک «ایسم» بچسبانیم و از او یک «دین»‌ بسازیم؟" هر چه شما نام میگذارید . ایسمی لازم نیست . نام آثار مارکس کافی است .
 

Khaled Rasulpur 
خب رفیق عزیز. اینها فقط نظر شماست. احسان طبری و بیژن جزنی صدها صفحه در مورد مارکسیسم و فعالیت مارکسیستی نوشته‌اند. تروتسکی همه زندگی‌اش را بر سر مارکسیسم گذاشته. استالین به مدت بیش از سی سال رهبر بلامنازع همه جنبش‌ها و احزابی بود که خود را مارکسیست می‌دانستند. کائوتسکی رسما پدر مارکسیسم بعد از انگلس بود. تازه مارکسیست‌هایی هم هستند که به همه‌ی اینها صدها نقد وارد کرده و حتی دشمن مارکسشان دانسته‌اند. منظور و مقصد این متن کوتاه هم دقیقا همین است که از این جنجال صد و سی چهل ساله‌ی بیهوده و اغلب خونین که جنبش چپ را از پا درآورده بیرون بیاییم. شده‌ایم شبیه آن شخصی که نام پسرش را «رستم» گذاشته بود و بعد به خاطر اسمش می‌ترسید صدایش بزند! چرا انگلس همان مارکس است؟ چرا لنین همان انگلس و مارکس است؟ لنین تنها سه ماه قبل از انقلاب روسیه در یک سخنرانی برای مارکسیستهای سوئیسی گفته بود ممکن است فقط نوه‌هایمان انقلاب را با چشم خود ببینند اما تنها ش هفت ماه بعد خودش انقلاب را به پیروزی رساند! آن‌ها هم مثل من و شما بوده‌اند. در برخی دوره‌ها درست عمل کرده و در برخی نه. در برخی جاها اشتباه کرده یا بعدتر خود را اصلاح کرد‌ه‌اند. برای برگذشتن از بن‌بست‌ها و دامهای قرن ۲۱ باید فکر نو داشت و یافت. آنها متعلق به جنبش عظیم سوسیالیستی‌ای هستند که ما هم هستیم. رهبران و نظریه پردازانی بزرگ بوده‌اند که باید از آن‌ها اموخت اما تبدیل به دگم و دین و چماقشان نکرد.
 

بهروز شادیمقدم
Khaled Rasulpur به طور فشرده زندگی افرادی که نام آورده اید ُ را در اینجا میآورم : نوشته اید که :‌ ؛ احسان طبری و بیژن جزنی صدها صفحه در مورد مارکسیسم و فعالیت مارکسیستی نوشته‌اند. ؛ احسان طبری ُاز ابتدا تئوریسین حزب پیرو حزب رویزیونیستی شوروی بود و در پایان زندگی از گذشته خود ابراز ندامت و خود و تمام باورهای زندگی‌اش را نفی کرد. مدتی مانند بسیاری از دیگر رهبران حزب توده ایران در مصاحبه‌های تلویزیونی که دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند، شرکت کرد و از کارها و عقاید گذشته خود ابراز ندامت و خود را نفی کرد و در اعترافاتی تلویزیونی که ماه‌ها پس از دستگیری او از تلویزیون نمایش داده‌شد، اعلام کرد که در اثر مطالعه کتاب‌های علامه طباطبایی و مرتضی مطهری به اسلام گرویده است. در همین دوران کتابی به‌نام کژراهه به نام او منتشر شد. احسان طبری همچنین کتابی به نام «شناخت و سنجش مارکسیسم» را نوشت ُ‌ تئوریسین حزب پیرو رویزیونیسم شوروی بود و با مارکسیسم هیچ گاه سنخیتی نداشت . بیژن جزنی ُ فدایی مبارز ُدر فروردین ۱۳۴۲ با توجه به اتخاذ خطّ مشی جدیدی به عنوان یک سازمان سیاسی - نظامی فعالیتش وارد فاز نوینی شد. و به هم پیوستن دو گروه «بیژن جزنی و حسن ضیاظریفی» و «مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان»، سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران شکل می‌گیرد؛ و با حمله به پاسگاه سیاهکل در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ مبارزهٔ مسلحانه علیه رژیم شاه را آغاز می‌کنند. میدانیم که مشی چریکی و مارکسیسم دو مشی متفاوت هستند .
تروتسکی ، قبل از انقلاب در خط فاصل بولشویک و منشویک بود . در انقلاب از رهبران آن و مارکسیسم بود . با مرگ لنین موضع مارکسیستی خود را نتوانست حفظ کند . کائوتسکی پس از جنگ جهانی اول پاسیفیست (صلح‌طلب) شد و از حزب سوسیال دموکرات آلمان به‌دلیل حمایت از حضور آلمان در جنگ جهانی اول جدا شد.
وی حدود ۴۰ سال مبلغ کوشای مارکسیسم، و حدود ۲۴ سال "مرتد" و مخالف و ضد کمونیست بود. دوست و دشمن؛ حتی لنین و انگلس و تروتسکی، به کائوتسکی در دوره‌های مختلف ۶۰ ساله فعالیتش، القاب مثبت و منفی متنوعی داده اند. در پیش از سال ۱۹۰۵، او را ایدئولوگ و مبلغ مارکسیسم رسمی حزب ، معلم و استاد آموزش پرولتاریا، و نظریه پرداز مهم انترناسیونال دوم، می‌نامیدند. تروتسکی او را برج عاج نشین رنگ پریده و رویزیونیست، لنین وی را" رنگات" و مرتد مارکسیسم، لقب دادند. استالین در اوان عمر تا مرگ لنینُ مدافق بلشویک ها و لنین بود . بعد با تغییر ریل و تمرکز بر سرمایه داری ملی و سرکوب خونین رهبران حزب بلشویک و دیگر بلشویک ها و اپوزیسیون چپ راه دیگر رفت .
 

BeyadeArjang Rahimzade
این جنگل اطلاعات کتابی و کلی گویی در مورد افراد و شخصیتها تازه زمانیکه از برخورد مشخص به ایده ها، داده های معنوی و عملی شأن مبرا باشد، در واقع بقول شکسپیر
Viel lärm um Nichts
سر و صدای زیاد برای هیچی نگفتن است.
 

بهروز شادیمقدم
Arjang Rahimzade آفرین .
 

یاشار آذری
بهروز شادیمقدم جناب بهروز این مطلبی نیست که بتوان به این راحتی جواب داد، مخصوصا شما، این هایی که شما عرض کردید به غیر از سفسطه و مغلطه گویی چیز دیگری نیست. ما تروتسکیزم نیستیم، بلکه پیرو بخشی از گرایش سوسیالیزم انقلابی هستیم. اما بدون درک و فهم تروتسکیزم نه می توان تشکیلات انقلابی ساخت و نه می توان برنامه انقلابی عرضه کرد. زیرا تکامل نظریات مارکس، انگلس و لنین را تروتسکی هم در زمینه امپریالیزم(راه رشد ناموزون و مرکب) و هم در زمینه بوروکراسی و اخلاق انقلابی و... که یکی از نیازهای مبارزه با بوروکراسی است را تکامل داده است. بدون درک و فهم بوروکراسی یعنی نقطه مقابل دموکراسی تشکیلاتی هایی که ساخته می شوند مانند تمام این تشکیلات هایی که امروز می بینید، خواهد شد، یعنی درونشان پر از نیروهای ضدانقلابی از قبیل توده ای ها، اکثریتی ها، حزب چپی هایی که با نیروهای امنیتی همکاری می کنند وجود خواهد داشت و تمام این تشکیلات ها را به کبریت های بی خطر تبدیل خواهند کرد. ما هنوز یک تشکیلات جدی مبارز نداریم، هر چند مانند حزب شما خیلی ها از این ادعاها می کنند ولی همانطور هم که می بینیم به جای بزرگ شدن هر روز کوچک تر و کوچک تر می شوند. امروز و در این شرایط حزب و احزابی که رهبرانشان معلوم است و جا و مکانشانشان و شماره تلفن هایشان هم معلوم است فقط و فقط می توانند دور خود بچرخند. هیچ نوع اقدام انقلابی نمی توانند انجام دهند، زیرا بورژوازی از تمام کارهای آن ها باخبر است و موانع راه را قبل از عمل فراهم خواهد کرد و افراد ضدانقلابی را درون آن ها پیدا کرده و آن ها را تقویت خواهد کرد و مانند شماها به ده ها تیکه تبدیل خواهند شد. هر چند مطالب تروتسکی را هم امروز در این شرایط (فاشیزم نو- بین المللی) باید به روز کرد و آن ها را تکامل داد. منصور حکمت انگشت کوچک ارنست مندل هم نمی توانست شود، اما ارنست مندل که یک روزی تنها کسی بود که اجازه ورود به آلمان را نداشت، یعنی ممنوع الورود بود. با این وجود او را هم به کبریت بی خطر تبدیل کردند، البته توضیح این مسائل از عهده ی اینجا خارج است. امروز در این شرایط فاشیستی چه نوع تشکیلاتی می توان ساخت و با چه برنامه ای، که حتی اگر رهبری بخواهد به آن خیانت کند، نتواند. زیرا بحران در جهان از زمان تروتسکی تا به امروز در درون جنبش های چپ کمونیستی/سوسیالیستی، بحران رهبری است. جنبش ها حتی تا مرز قیام و انقلاب پیش می روند ولی رهبری های آنان، به آنان خیانت می کنند.
توضیحات عکس در دسترس نیست.
 

بهروز شادیمقدم
یاشار آذری حزب من ؟ من در حزبی نیستم . اشتباه گرفته اید .
 

Saraah Nousratiaan 
بهروز شادیمقدم مگر شما از منصور حکمت دفاع نمی کنید و او را مارکسیست نمی نامید؟
بهروز شادیمقدم

 
Saraah Nousratiaan منصور حکمت ُ مارکسیستی مدرن و امروزی که سیاست و دنیای امروز را از دیدگاه مارکسیسم بررسی و به نقد کشید . چپ غالب در سیاست را او به نقد کشید . منصور حکمت پدیده ای استثنایی بود . متاسفانه عمر کوتاهش طول نکشید . عدم تمرکز بر دیکتاتوری پرولتاریا و طرح حزب و جامعه او در اواخر عمرش خدشه ای بر مارکسیسم او بود .
 

BeyadeArjang Rahimzade
بهروز شادیمقدم مشخصات این مارکسیسم مدرن حکمتی چه بود؟
اینکه او میگوید ما «کرور کرور از اسراییل پول میگیریم؟»
اینکه «خمینی نماینده خرده بورژوازی انقلابی بود، تا قیام ۵۷»؟
اینکه در جنگ ارتجاعی ایران و عراق، «ما باید توده ها با نمونه های جنگ انقلابی چون ویتنام برای دفاع تهییج کنیم؟»
ولی بعداً شعار «صلح طلبی دو ارتجاع را تبلیغ کنیم»؟
اینکه در مورد بورژوازی ملی در ایران صد صفحه کلی گویی به خواننده تحویل دهیم، ولی یک صفحه آمار و ارقام اقتصادی ارایه ندهیم!
و......
مشکل ما این است که یک دریا دانش داریم، ولی این دریا نه در حوزه ی سیاست، نه در حوزه اقتصاد و یا فلسفه عمق ندارد! بهمن دلیل اینکه به برآمدها ، نمودهای وقایع بسنده میکنیم و احکام بی محتوا و بی رنگ و تهی از مضون صادر می‌کنیم!
یاشار آذری
بهروز شادیمقدم جناب بهروز اشتباهی در کار نیست، شما با این ذهنیت چه عضو حزب باشی و چه نباشی فرقی در کل جریان ندارد، شما هم مانند یک عضو، کادر، رهبری احزاب گوناگون حکمتیست از حکمت و اعتقاداتش دفاع می کنید، حال کارت عضویت داشته باشید و یا نداشته باشید، فرقی نمی کند. چه بیرون حزب باشید و چه داخل حزب، چه این احزاب گوناگون حکمتیست را قبول داشته باشید و چه نداشته باشید، شما هم مانند آن ها از عقاید خرده بورژوایی منصور حکمت دفاع می کنید و در مورد تروتسکی و تروتسکیزم هم دروغ هایی سرهم می کنید و به خرد دیگران می دهید. شما یک فقره به ما نشان بدهید تا ما بفهمیم ببینیم که منصور حکمت چه تکاملی در مارکسیزم آورده که شما آن را «مارکسیستی مدرن و امروزی" می نامید.
بهروز شادیمقدم
یاشار آذری میشه مشخص دو کلمه حرف حسابی بزنی و اینقدر آسمان ریسمان نبافی . نظرات مرا هر نظری در این ستون بیار و نقدش کن . مشخص !
  

Saraah Nousratiaan 
بهروز شادیمقدم شما نظری ندادید، که شما تعریف و تمجید از منصور حکمت کردید و در باره ی تروتسکی و تروتسکیزم هم دروغ هایی سرهم کردید و گفتید. یاشار آذری هم بخاطر اینکه نظریات شما را بداند، یک سئوال کرده که جواب ندادید. سئوال یاشار آذری «شما یک فقره به ما نشان بدهید تا ما بفهمیم ببینیم که منصور حکمت چه تکاملی در مارکسیزم آورده که شما آن را «مارکسیستی مدرن و امروزی" می نامید.»
BeyadeArjang Rahimzade
تنها در رابطه با نقد استالینیسم، زمینه های تاریخی - طبقاتی- فرهنگی- حقوقی آن ، شارل بتلهایم چهره جلد کتاب قطور نوشته است! علاوه بر او دهها محقق، نویسنده، ژورنالیست و.. کارهای تحقیقی عظیمی ارایه داده آمد. چپ ایرا فرصت و امکانات پرداخت به این دوره ی تاریخی و شخصیتهای آنرا نداشته و ندارد.
اینکه آدم ها به خودشان اجازه میدهند یک بولتن 500 صفحه ای بدون ارجاع به یک صفحه آمار اقتصادی از جامعه شوروی ارایه دهند و این چنین مباحثی را به نام «مارکسیسم مدرن» به خورد خواننده بدهند، عمق محدود بینی و مداربسته ای چنین درکی را نشان میدهد!
بدتر از آن ردیف کردن اسامی افراد و شخصیتهای تاریخی ، جهت «مصادر به مطلوب» ذهن خود است!
Askandar Farazmand
مارکسیسم یک ایدئولوژی تخیلی است
یاشار آذری
Askandar Farazmand کدام مارکسیزم، مارکسیزمی که استالینیزم و مائوئیزم ازش سخن می گویند، صحیح است، زیرا این ها مارکسیزم را به ایدئولوژی و دین تبدیل کرده اند ولی مارکسیزمی که لنین و تروتسکی و... ازش سخن می گویند، ایدئولوژی نیست بلکه علم است و هر دوره ای نیاز به تکامل دارد و باید بروز شود و..
جهت اطلاع
مطلب : جواب نظرات و آرمان های بنیانگذاران اصلی کمونیسم چیست ؟
نگاهی به آخرین مطلب رفیق خالد رسول پور

... ادامه ... 
BeyadeArjang Rahimzade
سلام ، نوشته را کجا می توان دید؟
 

بهروز شادیمقدم
Arjang Rahimzade پائین این تراکت .
  

BeyadeArjang Rahimzade 
متأسفانه من پایین این تراکت، لینک و یا نوشته ای نمی‌بینم. 

بهروز شادیمقدم
Arjang Rahimzade https://www.facebook.com/photo?fbid=1671688633630645&set=a.137320543734136
 

BeyadeArjang Rahimzade 
بهروز شادیمقدم
منصور حکمت ُ مارکسیستی مدرن و امروزی که سیاست و دنیای امروز را از دیدگاه مارکسیسم بررسی و به نقد کشید . چپ غالب در سیاست را او به نقد کشید . منصور حکمت پدیده ای استثنایی بود . متاسفانه عمر کوتاهش طول نکشید . عدم تمرکز بر دیکتاتوری پرولتاریا و طرح حزب و جامعه او در اواخر عمرش خدشه ای بر مارکسیسم او بود .
"***"
بر اساس کدام داده ها منصور حکمت «مارکسیستی مدرن و امروزی» ارایه داده است؟
چرا نمیتوان هیچ ارادی به این یا آن بحث مارکس یا لنین وارد کرد؟
من در صفحه ی فیس بوکی خالد نمیتونم کمنتار بگذارم!
در فرصتی دیگر به این مطلب خواهم پرداخت!
 

BeyadeArjang Rahimzade 
بهروز شادیمقدم
یک پرسش از حکمتیستهای خودی، مشخصات مارکسیسم مدرن حکمتی چه بود؟
اینکه او میگوید ما «کرور کرور از اسراییل پول میگیریم؟»
اینکه «خمینی تا قیام ۵۷ نماینده خرده بورژوازی انقلابی بود»؟
اینکه در جنگ ارتجاعی ایران و عراق، «ما باید توده ها را با نمونه های جنگ انقلابی چون ویتنام برای دفاع تهییج کنیم؟»
ولی بعداً شعار «صلح طلبی دو ارتجاع را تبلیغ کنیم»؟
اینکه در مورد بورژوازی ملی در ایران صد صفحه کلی گویی به خواننده تحویل دهیم، ولی یک صفحه آمار و ارقام اقتصادی ارایه ندهیم!
«اینکه لیبرالها تز، حزب جمهور ی آنتی تز و ترکیب این دو فراکسیون سنتز را تشکیل میدهند »؟
و..........
مشکل ما این است که یک دریا دانش داریم!!، ولی این دریا نه در حوزه ی سیاست، نه در حوزه اقتصاد و نه در حوزه ی فلسفه عمق ندارد! بهمین دلیل است که به «برآمدها ، نمودهای وقایع» بسنده کرده و احکام بی محتوا و بی رنگ و تهی از مضمون صادر می‌کنیم!
برگی از تاریخ،
خواننده ی گرامی
آموختن از تاریخ و ممانعت از تکرار شکست‌هایش در اشکالی دیگر نیاز به مطالعه و نقد ریشه ای بسیاری از وقایع و بالطبع مواضع احزاب و سازمانهای سیاسی دارد! بررسی استراتژی، برنامه، تاکتیک ها و سبک کار احزاب سیاسی نیز در این رابطه یک بخش کوچکی از این وظایف است.
این دو سند در رابطه با جنگ ایران و توسط اتحاد مبارزان کمونیست در طول جنگ ایران و عراق نوشته شده است.
من سعی میکنم در فرصتی دیگر این دو نوشته را به سهم و میزان توانایی خود نقد کنم.
ولی از آنجا که بسیاری از فعالین هوادار حکمت نقد از مباحث او را با ادبیات خارج از محدوده و پاره ای از موارد دشنام، طرد میکنند، این نوشته را جهت قضاوت و اینکه کسی اتهام کاذب و یا بقول ادبیات عامیانه «پدر کشتگی با حکمت ندارد»، در اختیار شما میگذارم:
نقل از همین مقاله
:«که جناح ديگرِ حکومت در لفافه آن ضرورت احياى حکومتى مطلقه و متکى به قهر و اعمال شيوه قهر مستقيم در سرکوب انقلاب را در درون بورژوازى تبليغ ميکند، عليرغم آن که در محتواى خود با منافع کل بورژوازى به رهبرى انحصارات امپرياليستى در تطابق قرار ميگيرد، ليکن به علت زوائد ماقبل سرمايه‌دارى و دست و پاگير خود، و نيز به دليل اينکه عملکرد اين جناح در اين مقطع معين ضرورت استقرار نظم و قانون بورژوائى در جامعه را کمرنگ ميکند، نميتواند رهبرى سياسى واحد و چهارچوب ايدئولوژيک- سياسى حکومت مطلوب بورژوازى را تامين نمايد. لذا، عروج رهبرى واحد بورژوازى مستلزم نفى هر دو جناح کنونى حکومت و استحاله آنان در سنتزى جديد است که نظم بورژوائى را بدون ليبراليسم، و قهر و سرکوب را بدون تئوکراسى تبليغ و دنبال کند. اين سنتز سياسى با توجه به شرايط مشخص جامعه ميتواند اشکال گوناگون به خود بپذيرد.»
[16.9., 14:12]
نقل از همین مقاله:
«تهييج و سازماندهى کميته‌هاى دفاع، مستقل از حکومت و احزاب بورژوائى در کارخانه‌ها، محلات، مدارس، ادارات و...
ح - تهييج در مورد حقانيت جنبش انقلابى خلقِ کرد و مبارزات دليرانه زحمتکشان کردستان به عنوان نمونه‌اى از مقاومت مستقل و پيگير توده‌اى در مقابله با يورش جريانات و نيروهاى ضد انقلاب.
https://www.facebook.com/share/p/J7AtpYAokB6wkWaA/
 

بهروز شادیمقدم
پستتان را حذف کردیم
چرا این اتفاق افتاد
به‌نظر می‌رسد سعی کرده‌اید به شیوه‌ای گمراه‌کننده، پسندیدن، دنبال کردن، اشتراک‌گذاری یا بازدید از ویدیو دریافت کنید.
بهروز شادیمقدم
‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۴‏
جواب نظرات و آرمان های بنیانگذاران اصلی کمونیسم چیست ؟ نگاهی به آخرین مطلب رفیق خالد رسول پور رفیق خالد در نوشته ای با عنوان "به همه چیز شک کن ! "از (کارل مارکس) به اظهار نظر در مورد احزاب مدافع نظریه های منتصب به این آرمان و ایده پرداخته و همه را غلط و شک بر انگیز نامیده است . این مطلب نظری از صاحب قلمی است که هر کس میتواند اظهار نظر کند . تا این جای مسئله هیچ حرفی نیست . اما در کلیت آن سئوالی به خواننده منتقل میشود که : با آوردن اسامی نظریه پردازان و سیاسیون شناخته شده و طرح آرمان و ایدۀ کمونیسم و رد همگی احزاب در نوشته فوق و درج قاب عکس مارکس ، انگلس و لنین هم این سئوال پیش میآید که جواب مسائل طرح شدۀ مارکسیسم و این سه تن چیست . رفیق خالد این جواب را نداده است . بحث و سئوال من به مطلب فوق از این زاویه است . در فیسبوک صفحۀ رفیق خالد جزو پربار ترین و موفق ترین صفحات است . صاحب این صفحه با قلمی صمیمانه و با حوصله و جواب به هر سئوال و در مقابل خوانندگانش به ترویج ایده های درست میپردازد . مخاطبینش او را دوست دارند . مطلب آخر ایشان این را میطلبد که در مسئله ای که مطرح کرده ، جواب نظرات و آرمان های بنیانگذاران اصلی کمونیسم چیست ؟ مارکسیسم ( یا هر نام دیگری به آن ) درست است یا نه ؟ شاید گفته شود که مارکس ، مارکسیسم نبود . این مسله جزیی و خارج از متن است . کسی که در این عرصه نظر میدهد ، سئوال فوق را باید بدهد . جایگاه سیاسی ما در عرصۀ طبقاتی با این سئوال مشخص روشن میشود . https://www.facebook.com/photo/?fbid=2194207627615600&set=a.124112687958448
این محتوا را در نمایه‌تان به اشتراک گذاشتید

 
Khaled Rasulpur 
آن پست در صفحه‌تان زیر همین پست دیده می‌شود. همانجا کامنتی نوشتم. با درود و سپاس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  سلطنت طلبان و جنبش آزادیخواهی ایران . جنبش آزادیخواهی ایران در مقابله با حکومت با لمپنیسم و عقب ماندگی سیاسی موجود در جامعه یعنی سلطنت طلب...