۱۴۰۴ آذر ۵, چهارشنبه

 

جدال با مدعی نادان !

 
آقای Farzin Khoshchin در فیسبوک مدعی است که : "خود لنین و بلشویکها رویداد اکتبر 1917 را «کودتا» و «کودتای دولتی» مینامیدند. تنها از سال 1920 گاهی واژۀ «انقلاب» را هم به کار میبردند، اما تنها از سال 1927 رسما آغاز به کاربرد واژۀ «انقلاب سوسیالیستی» و «انقلاب پرولتری» به جای «کودتا» نمودند. "

 
وقتی از او سند بخواهی ، بسیار حق به جانب و در نقش معلم و پیشوا ظاهر میشود و مینویسد :

 
" حالا هی جر کن و دو تا پایت را توی یک کفش کن و داد و فریاد راه بیاندازد، اما واقعیت همین است و و من از خودم اختراع نکرده ام، بلکه از زبان روسی آورده ام. چزوۀ لنین را هم برایت کپی کرده ام. روسی بلد نیستی، ترجمه کرده ام. دیگر با چه میخی باید توی کله ات فرو کنم، که واقعیت چیست؟ دگم کسی است، که به واقعیات کاری ندارد و سراسر عمرش به همان ایده های نادرست چسبیده است."

 
تنها سندش مقاله ای است که میگوید مال استالین است . با عنوان "

کودتای اکتبر " که خود مقاله اکتبر را قیام مینامد نه کودتا ! و بعد مینویسد :

 
اینها را بخوان و یاد بگیر. آخر چند سال باید در همین کلاس اول درجا بزنی ؟ و
تاریخ را حتی یک بار در اواخر عمرتان بخوانید تا نادان از دنیا نروید !

 
مدعی نادان است و نمیداند دارد خزعبلات سرمایه داری و اعوان و انصارش را بلغور میکند .

اگر کسی هم واقعیات تاریخی را بیان کرد ، با جعل و بی سوادی خود را در صدر و دیگران در کلاس اول میگذارد .
 

در پائین کامنت های رد و بدل شده با او را میآورم :

 
در دوران گذار سیاسی ، از جامعه سرمایه داری به جامعه کمونیستی دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد.

 
"میان جامعه سرمایه داری و جامعه کمونیستی دوران تحول انقلابی اولی به دومی قرار دارد. دوران گذار سیاسی، مطابق با همین دوران است که در آن دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد. "

اولا" این سخنان مشهور مارکس را که تلخیصی از سراسر آموزش انقلابی اوست "یک کلمه" و حتی "کلمه کوچک" نامیدن معنایش تمسخر مارکسیسم و نفی کامل آن است.

 
فراموش نکنیم که کائوتسکی آثار مارکس را تقریباً از بر میداند و چنان که از مجموع آثار کائوتسکی برمیآید، در میز تحریر او یا در مغزش، کشوهای چندی وجود دارند که در آنها تمام نوشته های مارکس را با مواظبت تمام طوری تقسیم بندی کرده است که به راحتی بتواند برای نقل قول از آنها استفاده کند.
 
کائوتسکی نمیتواند نداند که هم مارکس و هم انگلس، هم در نامه ها و هم در آثار به چاپ رسیده خود بارها، هم پیش از کمون و هم به خصوص پس از آن، از دیکتاتوری پرولتاریا سخن گفته اند .

 
کائوتسکی نمیتواند نداند که فرمول "دیکتاتوری پرولتاریا" چیز دیگری نیست جز بیان از لحاظ تاریخی مشخص تر و از نظر علمی دقیق تر همان وظیفه ای که پرولتاریا برای "درهم شکستن" ماشین دولتی بورژوایی به عهده دارد و هم مارکس و هم انگلس از سال 1852 تا سال 1891 یعنی در طول چهل سال با توجه به تجارب ناشی از انقلاب های سال 1848 و از آن هم بیشتر انقلاب سال 1871، درباره آن [وظیفه] سخن گفته اند .

 
انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد – ولادیمیر لنین
 

Farzin Khoshchin
تکرار مکرر این مطلب با عکسهای گوناگون از لنین، که یک سر و گردن از دیگران بلندتر است، تنها نشانۀ اعتقاد فاناتیک به مرحلۀ گذار به سوسیالیسم برای زمان کنونی ایران و منطقه می باشد. همین گذار هم تعدیل می شود و سرانجام به «راه رشد غیرسرمایه داری» می انجامد، که آنهم باز تعدیل می شود به پذیرفتن رهبری خرده بورژوازی برای دوران گذار، و بازهم خود مفهوم خرده بورژوازی به روحانیت تقلیل می یابد، که اصولاً در دستۀ لمپنها می گنجد، زیرا به هیچ طبقه و هیچ سلاختار تولید مادی جامعه تعلق ندارد، یعنی روحانیان، مانند گدایان، قماربازان، دزدان، .... هیچ نقشی در ساختار اجتماعی کار ندارند و صرفاً مانند قارچ به تنۀ جامعه چسبیده اند و مفت می خورند و خرابکاری هم می کنند. «راه رشد سرمایه داری» به رهبری این دسته گردن می گذارد و امیدوار است تا آستانۀ سوسیالیسم، بتواند با امپریالیسم مبارزه کند. نتیجه اش را در ایران میبینیم.

 
بهروز شادیمقدم
میشه در مورد نوشته بالا مشخص نظر بدی . بهتر است .

Farzin Khoshchin
دوست گرامی! شما دربارۀ «دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم» نوشته اید، و این یعنی برای کشورهایی مانند ایران همان «راه رشد غیرسرمایه داری» است. ساده و روشن. ما، که قرار نیست خودمان را گول بزنیم! این همان تز لنین است، که در کمینترن فرموله شد و حزب توده هم انرا در میان روشنفکران ایرانی پخش کرد. احزاب توده ایستی کشورهای دیگر هم همین دیدگاه را دنبال کردند و می دانیم به نتیجه نمی رسد. ما باید به مسائل ویژۀ کشور و منطقۀ خودمان فکر کنیم. ما هنوز تا «دوران گذار به سوسیالیسم» بسیار راه درازی در پیش داریم، بویژه پس از ویرانگریهای جمهوری اسلامی.

 
بهروز شادیمقدم
"جمله را خوب بخوان : میان جامعه سرمایه داری و جامعه کمونیستی دوران تحول انقلابی اولی به دومی قرار دارد. دوران گذار سیاسی، مطابق با همین دوران است که در آن دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد. "

 
بهروز شادیمقدم
"همان تز لنین" ! کدام تز ؟

Farzin Khoshchin
ضعیف ترین حلقۀ سرمایه داری، که به معنی تکرار ایدۀ نارودنیکها برای برپایی سوسیالیسم بدون نیاز به پیمودن راه رشد سرمایه داری بود.

 
بهروز شادیمقدم
در مورد کامنت شما بعدا" نظرم را خواهم نوشت .

 
بهروز شادیمقدم
دوست من ، نظرات شما نظرات منحصر به خودتان است . میشه گفت اختلافات اساسی با هم داریم . کوتاه نظرم را مینویسم .

 
در کامنت دیگری آورده بودی که : "گفتۀ خود لنین است. کودتای دولتی. اصولاً لنین به جای «انقلاب» (رولوتسیا)، بیشتر «کودتا» (پیریواروت) را به کار میبرد." در صفحۀ شما گشتم و پیدا نکردم . لنین هیچگاه چنین ننوشته است . و در کامنت بالا آورده اید که : "شما دربارۀ «دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم» نوشته اید و این یعنی برای کشورهایی مانند ایران همان «راه رشد غیرسرمایه داری» است.

" گذار ازسرمایه داری به سوسیالیسم یعنی راه رشد غیرسرمایه داری " این نظر غلط شماست .نوشته اید : " قرار نیست خودمان را گول بزنیم! این همان تز لنین است، که در کمینترن فرموله شد "همان تز لنین ، کدام تز ؟لطفا" بنویسید . آورده اید که : " ما هنوز تا «دوران گذار به سوسیالیسم» بسیار راه درازی در پیش داریم،" این هم نظری شناحته شده و غلط است .
 

Farzin Khoshchin
Shared with Your friends
Shared with Public

کودتای اکتبر
(24 و 25 اکتبر 1917، پتربورگ)
مهمترین رویدادهایی، که قیام اکتبر را جلو انداختند، اینها بودند: تصمیم دولت موقت (پس از تسلیم ریگا) تسلیم کردن پتروگراد، آماده سازی دولت کرنسکی برای انتقال به مسکو، تصمیم ستاد فرماندهی ارتش سابق برای فرستادن همۀ پادگان پتروگراد به جبهه، که پایتخت را بی دفاع گذارد و سرانجام، کار تب آلود کنگرۀ سیاه به رهبری رودزیانکو در مسکو- کار برای سازماندهی ضدانقلاب. همۀ اینها در پیوند با فروپاشی افزایش یابندۀ اقتصاد و تمایل نداشتن سربازان به ادامۀ جنگ، گریزناپذیری قیام سازمان یافتۀ تند و سختگیرانه، همچون یگانه برون رفت از وضعیت پیش آمده را تعیین کرد.
از پایان سپتامبر کمیتۀ مرکزی حزب بلشویکها تصمیم گرفت همۀ نیروهای حزب را برای سازماندهی موفقیت آمیز قیام بسیج کند. با این هدف کمیتۀ مرکزی تصمیم گرفت کمیتۀ نظامی-انقلابی را در پتروگراد سازماندهی کند، به نگهداری پادگان پتروگراد در پایتخت دست یافته و کنگرۀ سرتاسری شوراها را فراخوان دهد. چنین کنگره ای می توانست یگانه جانشین قدرت باشد. پیروزی نخستین موثرترین نمایندگان مسکو و پتروگراد در پشت جبهه و در جبهه بیگمان در برنامۀ کلی سازماندهی قیام می گنجید. «رابوچی پووت»، ارگان مرکزی حزب با پیروی از دستورهای کمیتۀ مرکزی، آشکارا آغاز به فراخوان قیام نموده، کارگران و کشاورزان را برای نبرد قطعی آماده می کرد. نخستین درگیری با دولت موقت بر سر بسته شدن روزنامۀ بلشویکی «رابوچی پووت» رخ داد. به دستور دولت موقت این روزنامه بسته شد. اما به دستور کمیتۀ نظامی-انقلابی از راه انقلابی این روزنامه باز شد. مهر و موم برداشته شده، کمیسارهای دولت موقت از پستهای خود برکنار شدند. این 24 اکتبر بود.

در 24 اکتبر در رده های بسیاری از مهمترین نهادهای دولتی کمیسارهای کمیتۀ نظامی-انقلابی با زور نمایندگان دولت موقت را برکنار کردند، که در نتیجه، این نهادها به دست کمیتۀ نظامی-انقلابی افتادند و همۀ دستگاه دولت موقت از هم پاشیده شد. در این روز (24 اکتبر) همۀ پادگان، همۀ گردانها در پتروگراد قاطعانه به سوی کمیتۀ نظامی-انقلابی آمدند،- به استثنای تنها چند آموزشگاه یونکر و گردان زرهی. در رفتار دولت موقت بی تصمیمی مشاهده می شد. تنها شبهنگام آغاز به اشغال پلها بوسیلۀ گردانهای ضربت نموده و توانست برخی از آنها را جدا کند. در پاسخ به این کار کمیتۀ نظامی-انقلابی ملوانها و گاردهای سرخ ویبورگ را به حرکت درآورد، که گردانهای ضربت را از کار انداخته، آنها را فراری داده و خودشان پلهای آنها را اشغال کردند. از این لحظه قیام آشکار آغاز شد. دستۀ بزرگی از هنگهای ما با ماموریت ایجاد حلقۀ محاصرۀ همۀ ناحیۀ ستاد و کاخ زمستانی به حرکت درآمدند. در کاخ زمستانی دولت موقت جلسه داشت.

گذار لشگر زرهی به سوی کمیتۀ انقلابی نظامی (شب دیرهنگام 24 اکتبر) نتیجۀ مطلوب قیام را سرعت بخشید. 25 اکتبر بوسیلۀ کمیتۀ نظامی-انقلابی قدرت تسخیر شده به کنگرۀ شوراها داده شد. صبح زود 26 اکتبر، پس از تیراندازی رزمناو «آورُرا» به کاخ زمستانی و ستاد، پس از تیراندازی میان سربازان شوروی و یونکِرها جلوی کاخ زمستانی، دولت موقت تسلیم شد.

متفکر کودتا از آغاز تا پایان کمیتۀ مرکزی حزب به رهبری رفیق لنین بود. ولادیمیر ایلیچ آن زمان در پتروگراد، در آنسوی ویبورگ، در آپارتمانی پنهانی زندگی می کرد. 24 اکتبر شبهنگام او به اسمولنی فراخوانده شد تا جنبش را رهبری کند.

نقش تعیین کننده در قیام اکتبر را ملوانان بالتیک و گاردهای سرخ از سوی ویبورگ بازی کردند. با دلیری فوق العاده اینان نقش پادگان پتروگراد عمدتا به شکل پشتیبانی روانی و در بخشی، نظامی از مبارزان پیشگام تبدیل شد.
پراودا، شمارۀ 241
6 اکتبر 1918
ی. استالین

Farzin Khoshchin
خود لنین و بلشویکها رویداد اکتبر 1917 را «کودتا» و «کودتای دولتی» می نامیدند. تنها از سال 1920 گاهی واژۀ «انقلاب» را هم به کار می بردند، اما تنها از سال 1927 رسما آغاز به کاربرد واژۀ «انقلاب سوسیالیستی» و «انقلاب پرولتری» به جای «کودتا» نمودند.

 
بهروز شادیمقدم
اولا" این جمله: "متفکر کودتا از آغاز تا پایان کمیتۀ مرکزی حزب به رهبری رفیق لنین بود. " از نوشته استالین که آورده اید حتی از استالین هم نمیتواند باشد . بگذریم که نوشته بودی لنین گفته است .

 
بهروز شادیمقدم
لطفا" سند بیاور . بدون سند نمیشه .

Farzin Khoshchin
حالا هی جر کن و دو تا پایت را توی یک کفش کن و داد و فریاد راه بیاندازد، اما واقعیت همین است و و من از خودم اختراع نکرده ام، بلکه از زبان روسی آورده ام. چزوۀ لنین را هم برایت کپی کرده ام. روسی بلد نیستی، ترجمه کرده ام. دیگر با چه میخی باید توی کله ات فرو کنم، که واقعیت چیست؟ دگم کسی است، که به واقعیات کاری ندارد و سراسر عمرش به همان ایده های نادرست چسبیده است.

 
بهروز شادیمقدم
داشتن این نظراتت (نظر سیاسی هم که نیست . باد هواست .)فقط افت شخصیتی برایت دارد . مواظب حرف زدنت هم باش .

Farzin Khoshchin
تو دگم هستی و شجاعت اخلاقی نداری تا بتوانی بپذیری چیزی را، که یک عمر دنبالش بوده ای، غلط است. آدم روشنفکری، که خودش را چپ هم به شمار می آورد، نه تنها برای شخص خودش، که البته باید تلاش کند تا پیشرفت کند، بلکه جستجو برای حقیقت را برای مردم و کشور باید بخواهد. پافشاری بیهوده روی مواضع غلطی، که امروزه بسیار آشکار است، نه به سود شخصیت خودت، نه به سود مردم و کشور ایران است. خودت باد هوا هستی و خبر نداری!

سندی را، که ارائه داده ام خوب و دوباره نگاه کنید و بپذیرید، که حقیقت چیز دیگری است، که شما تا امروز آنرا نمی دانستید.
======
 
ما میگوئیم "پیش از اَنکه متحدشویم و برای اَنکه متحدشویم ابتدا بطور قطع و صریح لازم است خط فاصلی بین خود قرار دهیم . " لنین
 

Farzin Khoshchin
1(لنین هرگز و در هیچ مرحله ای «خط و مرز» را نمی شناخت و بدان پایبند نبود؛ از «اتحاد مبارزه» بگیر، که آش شله قلمکاری بود، تا کنگرۀ دوم، که برای همان نیروها فراخوان داده بود، تا درون هیات تحریریۀ ایسکرا، که سرانجام لنین تنها ماند، تا در درون بلشویکها با همکاری لوناچارسکی، باگدانوف، مرژکوفسکی و ...تا خود اکتبر 1917، که همواره در اقلیت و سرگرم باندبازی و بزهکاری بود. تاریخ را حتی یک بار در اواخر عمرتان بخوانید تا نادان از دنیا نروید!
 
بهروز شادیمقدم
"دانای ما ، میشه دو سند " تاریخ "ی را معرفی کنی که حرفتان سند باشد.

Farzin Khoshchin
در پست گذشته سندی از لنین را نشان داده بودم، که عنوانش «لنین و کودتای اکتبر» بود. سخنان استالین را هم آورده بودم. برو دوباره نگاه کن. گذشته از اینها، لنین در دوران «اتحاد مبارزه...» با چه کسانی همکاری داشت؟ چه عناصری همان «اتحاد مبارزه» را تشکیل داده بودند؟ اینها را بخوان و یاد بگیر. آخر چند سال باید در همین کلاس اول درجا بزنی؟ آیا خط و مرزی میان لنین و اکونومیستها وجود داشت؟ آیا می توان با بوندیستها و ... حزب طبقۀ کارگر را برپا نمود؟ وقتی داری می نویسی: «پیش از آنکه متحد شویم، و برای آنکه متحد شویم، ابتدا باید خط و مرزهایمان را مشخص کنیم»، آیا خود لنین چنین کاری را انجام داده و بدان پایبند بود؟ آیا خداسازان و طرفداران «دین پنجم» می توانند به برپایی حزب مارکسیستی کمک کنند؟ اینها را حزب توده از جنبش چپ مخفی کرده بود و تا امروز هم چپهای ما به این فکر نیافتاده اند.
 
بهروز شادیمقدم
میشه شاخ به شاخ نپری . سند نگذاشتی . بدون سند نمیشه . آنهم سند معتبر . در مورد حرفهایی که از استالین گفتی سند نیاوردی . بیخود است . بجای سوال در مورد اتحاد مبارزه حرفت را بزن و خواندن و یادگرفتن و در جا زدن را بگذار برای بعد . در مورد اکونومیسم و بوندیستها در رابطه با لنین نظرت را بنویس .لنین مبارزی پایبند و خود پراتیکسین نظرات خود بود.

Farzin Khoshchin
اینهم دوباره همان جزوه لنین دربارۀ کودتای اکتبر

Farzin Khoshchin

بعدش هم «بودیسم» نه، بلکه بوندیسم»، اینها «بوند» یا «بونت» بودند، که در المانی هم به «دسته» و گروه گفغته می شود. یهودیان سوسیالیست بودند، که می خواستند با هویت یهودی و بصورت فراکسیون در هر سازمان و حزبی مستقلا فعالیت داشته باشند. تاریخ «اتحاد مبارزه» را لطفا بخوانید و این جریان را بشناسید، به درد امروز هم می خورد تا جریانها و گرایشهای قومی و مذهبی را بصورت فراکسیون در حزب نپذیرید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  سلطنت طلبان و جنبش آزادیخواهی ایران . جنبش آزادیخواهی ایران در مقابله با حکومت با لمپنیسم و عقب ماندگی سیاسی موجود در جامعه یعنی سلطنت طلب...