۱۴۰۲ تیر ۲۵, یکشنبه

 

نگاهی به کارنامۀ رهبری

کومه له تا حزب کمونیست کارگری .

(ابراهیم علیزاده ، عبدالله مهتدی ، عمر ایلخانی زاده و منصور حکمت )

 

کومه له تشکلی پوپولیستی بود که با نقد پوپولیستی موثر منصور حکمت و در جرگۀ مارکسیسم انقلابی همراه اتحاد مبارزان کمونیست حزب کمونیست ایران را تشکیل داد .
با تشکیل حزب کمونیست این جریان به محل تلاقی گرایشات مختلف اجتماعی تبدیل شد . کومه له بخش فعال حزب بود .
رهبران موثر کومه له ابراهیم علیزاده ، عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده بودند .
ابراهیم علیزاده
تنها فرد باقی ماندۀ از کمیتۀ مرکزی قدیم کومه له و اکنون رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران را در دست دارد .
معتقد به کمونیسم و امر سوسیالیسم ( طبعا" با برآورد خود از این مقولات ) و پای بند به رهایی کارگر و زحمتکش است . ( باز با برآورد خودش از رهایی این طبقات ) .
در طول حیات مبارزاتیش در کومه له صاحب اتوریته بوده و پرچمدار یک خط مشخص . خط اعتدال و میانه روی . در جریان اختلافات سانتر حزب بود . تئوریسین نیست . اما تحلیل گر سیاسی و اجتماعی خوبی است . قدرت طلب نیست و هیچگاه ازموقعیتش در قدرت استفاده نکرده است . همیشه کومه له برایش امر درجه یک و مهمی بوده است .
در دوران اختلافات چپ و راست موضع میانی خود را بشدت حفظ کرد . با جدایی منصور حکمت در کومه له ، با جریان راست و ناسیونالیست ماند . با این موضع در واقع ناسیونالیسم شکست خورده را در کومه له نگه داشت .
در طول حیات مبارزاتیش چه در درون تشکیلات و چه در سطح جامعه خود را درگیر ناسیونالیسم نکرده است . منتقد این گرایش هم نبوده است . در عوض مماشات و همراهی کرده و در مقابل جنایات اقلیم کوردستان هم سکوت کرده است . موضعش را در قبال ناسیونالیسم ، راست روی باید نام نهاد .
سرنوشت کومه له را با توجه به مواضع ابراهیم علیزاده در آینده یا یک جنبش رادیکال و یا موقعیت ناسیونالیسم تعیین خواهد کرد .
عبدالله مهتدی
شخصیت برجستۀ کومه له بعد از مرگ فواد سلطانی (سال 58) تا تشکیل حزب . سخنران و آژیتاتورخوب . محبوب در میان توده های تشکیلاتی و مردم . مبارزی مودب و دوست داشتنی بود . اما اکنون شخصیتی رنگ و رو باخته است . با قدرت طلبی آن زمان میانه ای نداشت . موقعیت مثبتش را از شخصیت و فعالیتش گرفته بود . بخشی از اتوریتۀ آن زمان کومه له مدیون او بود .
بعد از تشکیل حزب کمونیست برگ زندگی مبارزاتیش طور دیگر رقم خورد . موقعیت طلبی و کسب نام ابتدا وادارش کرد که در مقابل نظرات درست منصور حکمت در مورد تشکیل حزب خودی نشان دهد . این پز و نمادی اضافی بود .
شکست انقلاب و رشد ناسیونالیسم در منطقه ، به میدان آمدن و وجود منصور حکمت و توانایی هایش در تشکیلات ، حفظ و پیشبرد موقعیت خود ، او را به اتخاذ سیاست هایی واداشت . پیشنهاد مناسبات و روابط بیشتر و بهتر با اتحادیۀ میهنی و مواضع ناسیونالیستی اش استارت مسئله بود و گزینش راه دیگر .
عبدالله مهتدی یک باره از موقعیت چپ به راست چرخید . راهش را عوض کرد . نقد با ارزش و ماندگار منصور حکمت در این باره او برای همیشه کارنامۀ سیاسی اش را در طیف چپ بست :
فقط دو گام به پس
درباره رويدادهاى کردستان عراق و نظرات رفيق مهتدی
عمر ایلخانی زاده
مبارزۀ مسلحانه و وجود واحد های نظامی ،عمر ایلخانی زاده را موقعیت خاص قرار داده و فرد مقتدری از کمیتۀ مرکزی در هدایت این واحد ها . در آن زمان کومه له با عملیات های نظامی در اوج قدرت بود . چه در درون و چه رو به بیرون .
در اولین دیدارمان سال 59 در تبریز انتقادی را از شیوه کار کمیتۀ آنجا مطرح نمودم . حرفی نزد . ولی انگار از انتقادم ناراحت شد .
عضو کمیتۀ مرکزی بود و سالهای بعد مسئول کمیتۀ جنوب شد . در جریان تشکیل کمیتۀ ناحیۀ کرماشان بار دیگر او را دیدم . برداشت کردم مقتدر شده است و در حوزۀ کار نظامی واحد ها تصمیم و حرف آخر را او میزند .
سال 62 بود . برای انتخاب کمیته ناحیه مرا هم که مسئول واحدی بودم عضو رسمی حزب کردند . در وقایع آن ناحیه عضو کمیته شدم . در دیداری با عمر. ا . به گرمی از من استقبال کرد و دست در گردنم انداخت . بعد خواستم موقعیتم را عوض کنم . در رادیو کومه له سازماندهی شدم . در جلسه با ایشان اختلاف نظر داشتم . اختلاف نظر برای من معمولی بود . مرا به خانه اش دعوت کرد . بسیار جدی ، غیر رفیقانه ، بی تاب و تحکم آمیز گفت : قول میدم نوشته ای از تو روی آنتن نخواهد رفت . گفتم اشکالی ندارد آنوقت به ناحیه برخواهم گشت . چادرش را بسیار ناراحت و بی تابانه ترک کرد . تنها من ماندم و چادر کاک عمر ...
این رفتار و کردارش برایم بسیار بچگانه بود و رگه ای از خصائل بچه فئودال های وا مانده را در او دیدم . آشنایی بیشتر من از او نتیجه اش این شد که در نظرم هیچ وزنه ای نداشت . جایگاه و موقعیت و وزنش با هم جور در نمیآمد .
در نگاه اول با توجه به موقعیت و جایگاهش در یک تشکل سیاسی تیپ سیاسی ای به نظر نمیآمد . زرنگ و پر جنب و جوش و بدون شک مبارزی فعال بود . این فعال بودن و شناختش از روانشناسی توده های پیشمرگ ، او را در موقعیت بر تر در تشکیلات و در واحد های نظامی قرار داده بود .
شخصیتی سطحی ، یک دنده و سمج به نظر میرسید . هارت و پورت داشت . اگر موقعیت ایجاب میکرد در کوبیدن طرف مقابل دروغ هم میگفت .
اگر روز و روزگاری او و امثال او مدافع سوسیالیسم بوده اند ، بدلیل تاثیر آن دورۀ سوسیالیسم بر جنبش ها بود و الا سوسیالیسم در تفکرشان جای خاصی نداشت . سوسیالیسم شان صوری و آبکی بود . ضدیتش با حزب دمکرات هم نه از زاویۀ طبقاتی بلکه بیشترعشیره ای و طایفه ای بود .
وزن تفکرات ناسیونالیستی اینگونه افراد درهمان زمان بر تفکر سوسیالیستی شان میچربید . با شکست قطعی چپ و قطع امید از آن و برآمدن ناسیونالیسم و کسب قدرتشان در کوردستان عراق یکباره آن سوسیالیسم را به کنار نهادند و در جلد خودی ظاهر شدند .
با گذشت زمان افراد با فعالیت هایشان شناخت بیشتری از خود به جامعه خواهند داد.
در پلنوم 16 حزب ، منصور حکمت در مورد عمر. ا. نظر داد و خودش هم همانجا شناخت بیشتری از خود به جایی گذاشت .
حزب کمونیست ایران در آن مقطع محل تلاقی گرایشات مختلف اجتماعی بود . عدم سنخیت کاک عمر با منصور حکمت از نبودن بنیادهای مشترک فکری یعنی سوسیالیسم مایه میگرفت . بسیار فاصله وجود داشت .
جایگاه واقعی مدافعین سوسیالیسم وعمر ایلخانی زاده آنی نبود که در آن سالها قرار داشتیم . روند جامعه و پیشروی مبارزۀ طبقاتی انسانها در جایگاه واقعیشان قرار میدهد . اکنون جایگاه کاک عمر معلوم است . بودن در سازمانی ناسیونالیستی . سازمان زحمتکشان .
تفکر و موقعیت سیاسی عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده باعث شد که در دو سازمان دیگر ناسیونالیستی را برای ملت کورد باز گردد .
منصور حکمت
مروج و بنیانگذار مارکسیسم ، نقاد پوپولیسم و چپ ایران ، تحلیل گر زبدۀ مسائل سیاسی و تشکیلاتی و رهبر برجستۀ جریان چپ در اختلافات درونی حزب کمونیست ایران .
با فرهنگ ، افتاده و متواضع ، مدرن و امروزی که از سنت های چپ بری بود ، با فرهنگ های متداول تشکیلات داری احزاب چپ هم هیچ سنخیتی نداشت . صریح و بی پرده نظرش را میداد . صاحب اتوریته بود و موافق و مخالف قبولش داشتند و رای همه را پشت سر داشت . اتوریته اش شایستۀ او بود . شخصیتی دوست داشتنی در دنیای سیاست .
رهبریش در تشکیلات بلا منازع بود . در رهبری اش هیچ نشانه ای از اعمال زور و فشار دیده نمیشد . منطق و استدلال سیاسی بود . برای انتخاب دفتر سیاسی در پلنوم 16 به رهبران قبلی رای نداد در عوض همان رهبری به او رای دادند . این در سیاست و دنیای تشکیلات امر جالبی بود . نشانۀ اتوریتۀ سیاسی .
فعالیتش تا مقطع کنگرۀ دوم حزب کمونیسم کارگری در رهبری و هدایتش از نظر فکری و تشکیلاتی کاری درست بود . او حق داشت که جدا شد . یک جریان چند گرایشی را نمیشد و نمیشود حزب کرد .
اتخاذ سیاست بلانکیستی و غیر مارکسیستی حزب و جامعۀ او در کنگرۀ دوم حزبش تضعیفش کرد . دوران پر افتخار رهبر و مروج مارکسیسم به سر آمد .
بهروز شادیمقدم
14.7.2020

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  تاريخ انقلاب روسيه  لئون تروتسکی: تاریخ انقلاب روسیه جلد اول(1930) http://nashr.de/1/trot/tarikhEnglabe1.pdf لئون تروتسکی: تاریخ انقلاب ر...