۱۴۰۳ تیر ۵, سه‌شنبه

 ساختار دهقانی کومه له و عوارض آن .
نگاهی کوتاه به سال های دور . (1)

 

و یادی از رفیق فریبا فرشچی

 
ساختار تشکیلاتی کومه له در قبل از قیام بر مبنای روابط و نه ضوابط در هسته ها و خارج از آن قرار داشت . یعنی اینکه اگر فردی با دیگری رابطه داشت از کل زندگی آن فرد و پیرامونش با خبر میشد . اعتماد فردی اصل بود . این اعتماد ریشه در تفکر به شدت دهقانی کومه له داشت . در عوض یک صدم همین اعتماد به روشنفکر انقلابی وجود نداشت .
 

در آن سالها معروف کیلانه را میشناختم و او را با بچه های یکی از محافل کومه له دمخور میدیدم . همانوقت و تا هنگام دستگیریش با توجه به شناختی که از او داشتم ، گر چه او را فعال میدیدم ، تصورم این بود که فقط هوادار کومه له است . در صورتی که بخش بزرگی از تشکیلات جنوب در اختیار او بود و مسئولیت های متعددی داشت .
در سال 58 هم مدتی با او فعالیت و همکاری مشترک داشتم .

 
همیشه در مناسباتم اگر با کسی آشنا میشدم در همان دیدار اول او را به خانه دعوت میکردم . معروف جزو معدود کسانی بود که بدلیل عدم سنخیت با او هیچگاه دعوتش نکردم . در شخصیتش چیز نمیدیدم . عوام بود . شناخت او از من هم تنها شناخت خود من بود . خانوادۀ مرا نمیشناخت .
بزرگترین ضربه را به انقلابیون کومه له و خانواده هایشان معروف زد .

 
هنگامی که به حکومت تن داد و همۀ دانسته هایش را گفت . هر فرد دستگیر شده را ابتدا او باید میدید و آنچه را از او داشت در اختیار دشمن میگذاشت .
اما حمید فرشچی اشتباه کرد . معروف را به خانه برده بود و او از هست و نیست افراد خانوادۀ اش خبر داشت .
 

در دستگیری های آن سالها هنگامیکه فریبا خواهر حمید را دستگیر میکنند از او غیر خواهر حمید بودن اطلاعاتی نداشتند . اصلا" از مبارزاتش بی خبر بودند . در مواجهۀ او با معروف کل مبارزات و فعالیتش آشکار میشود . تا آنجا که ضمن تحمیل و قول ، او را اعدام کردند .
در عوض معروف ضمن اینکه میدانست که خواهران من فعالیت کرده اند ، ولی چون اطلاعاتی نداشت در مواجهه با آنان به پاسدار مسئول میگوید که فقط میداند که خواهر من هستند .

 
ساختار دهقانی کومه له و عوارض آن .
نگاهی کوتاه به سال های دور . (2)
و یاد واره ای از ماریا ترقی
 

قطعا" غلط بودن سازماندهی داخلی یک تشکل عامل اصلی ضربه خوردن از طرف دشمن است . این در مورد همۀ تشکل ها صدق میکند .
اما از ویژه گی های کومه له در آن سالها که از یک طرف امکان دخول و عضو شدن بر روی خیلی ها بسته بود و از طرف دیگر به شیوه ای غیر اصولی امکان و امکانات وسیع در اختیار یکی گذاشتن میتواند عوارض مخربی در بر داشته باشد .
این نظر رفیق Faridun Golama Weisi درست که : " روی چه روابطی بود که معروف از کل تشکیلات مخفی کومله ،از سنندج، سقز،بانه ،تبریز ،تهران و.... خبر داشت و تا جائی که من اطلاع دارم معروف بودکه تشکیلات تهران را لو داد . "
 

عموما" هر عضو به خدمت در آمده به لو دادن روابط تشکیلاتی که داشته تکیه میکند و روابط دیگر نمیشناسد . میتواند حدس و گمان هایی داشته باشد . این با آگاهی از کل فعالیت فرد دیگر که در حیطۀ کار او نبوده بسیار متفاوت است .
روابط ایلخی و دهقانی موجود در روابط تشکیلاتی مسبب این ترادژی هاست .ساختار فرهنگی و روابط دهقانی به این معنا که کومه له آن زمان را میشود در کل یک جریان ناردونیکی دانست . مجذوب و دنباله رو توده های دهقان .
 

رفیق جانباخته رحمت ترقی هم همین اشتباه را کرد که در رابطۀ تشکیلاتیش با معروف اسرار سیاسی خواهر و خانواده اش را در اختیار او گذاشت .
ماریا ترقی یکی دیگر از قربانیان جنایت معروف است .
 

ماریا ترقی
متولد 1340 سنندج
اعدام زندان اوین 13 بهمن 1362، دهه فجر.
ماریا ترقی از مبارزین جوان که بعد از شکنجه و مصائب بسیار همراه با
فریبا فرشچی ، شفیع بلندهمت پور ،خدیحه نوری ،کریمحاج میرزائی و مبارزینی دیگر در تاریخ سیزدهم بهمن ماه سال 1362زندان اوین اعدام شدند .
یادشان گرامی باد .

ساختار دهقانی کومه له و عوارض آن .
نگاهی کوتاه به سال های دور . (3)
نارودنیک و کومه له .
 

نارودنیک به معنی مردم گرفته شده است که اغلب به"پوپولیسم" نیز ترجمه میشود. شعار معروف نارودنیک ها "به راه مردم میرویم ." بود .
تقدس خلق و دنباله روی از آنها ماهیت اصلی ناردونیسم است .
کومه له در سالهای اول یک جریان ناردونیکی بود که با نقد مارکسیستی "پوپولیسم" منصور حکمت و جا افتادن این نقد در کومه له جهشی بزرگ صورت گرفت که کومه لۀ راست رو را به جریان مارکسیسم انقلابی تبدیل کرد .
کنگرۀ دوم کومه له آغازگر این تحول بود .

ساختار دهقانی کومه له و عوارض آن .
نگاهی کوتاه به سال های دور . (4)
بخش پایانی .

 
ناردونیسم کومه له و سرانجام آن . 
ناردونیک ژنده پوش و در لباس و کسوت اقشار پائینی روستا در آمدۀ ایران ، نه صاحب تئوری بود و نه اساسنامه و نوشتۀ مدونی .
تئوری را نمیشناخت و جایگاه آن را هم . کتاب خوان و کتاب را پدیده ای روشنفکری و غلط میدانست . با ادبیات کشورش بیگانه بود . پایش از کتاب های صمد بهرنگی و علی اشرف درویشان و بید سرخی فراتر نرفته بود . عاشق فرهنگ قشری بود که به آن دلبسته بود . فرهنگ این قشر پائینی روستا را میدانست و روزانه به کار میبست . انقلابیگری در نظرش در میان این قشر بود و بس . کاراکترش یک روستایی بود و تمایزش با آنان مشکل .
مبارزی بود ساده و صمیمی و بی غل و غش . با کوله باری اندک در مصاف با سرمایه داری و جامعۀ طبقاتی و تنگناهای آن . همین .
با پیشروی مبارزه در جامعه و ضرورت امر تئوری عرصه بر مبارزان راه کومه له تنگ تر شد . پوپولیسم آشکار این تشکل با امر مبارزه و پیشروی آن در تناقض قرار گرفت . خود مبارزان این راه و روش هم دیگر پوپولیسم را وبال گردن خود میدیدند . ناردونیکی بودن و پوپولیسم دیگر دورانش به سر آمده بود .
کومه له بدلیل انقلابی بودنش این ضرورت را در یافت و از این سد گذشت و وارد میدانی دیگر و دخیل در عرصۀ مبارزۀ طبقاتی و تئوری های آن شد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اوضاع جنگی و دولت نو ظهور فاشیستی اسرائیل

اوضاع جنگی و دولت نو ظهور فاشیستی اسرائیل