۱۴۰۲ بهمن ۱۳, جمعه

نگاهی گذرا به

سیر نزولی کومه له ...

 

حزب کمونیست ایران (بندر انزلی) اولین جریان مارکسیستی بود که سلطانزاده از رهبری آن در کمینترن بود و این حزب با بلشویکها ارتباط نزدیک داشت . این حزب بدلیل اوضاع سیاسی اجتماعی عقب افتادۀ ایران و نفوذ کمش نتوانست نقشی در جامعه داشته باشد .

شکست کمونیسم و غلبۀ استالینیسم در جهان و جدایی مائویسم از استالینیسم جریان انحرافی کمونیسم در دنیا را دو قطبی کرد .

در سالهای قبل از قیام در ایران تشکل ها و محافلی بر علیه شاه مبارزه میکردند. محفلی دانشجویی هم در اواخر دهۀ چهل که بعد ها اکثر افراد آن دستگیر و زندانی شدند و به مائویسم گرایش داشتند محفلی سیاسی ساختند .

خوش نامی ، مقاومت و ایستادگی هستۀ اولیۀ این محفل اولیه در زندان و شناخت مردم از افراد وابسته به این محفل ، جانباختن یکی از رهبران محفل رهبری (محمد حسین کریمی) در روزهای قیام بود و روز مرگ او را محفل "هم میهنان مبارز" به اعلام وجود سازمان زحمکتشان کردستان ایران (کومه له) تبدیل نمود .

ناردونیک ها(خلقیون) کومه له قبل از قیام در کنار کار و فعالیت بیهودۀ در روستاها "هم میهنان مبارز"عنوان شبنامه هایی بود که عمدتا" در سنندج پخش میکردند . شبنامه هایی ساده و با زبانی توده ای ، موثر و در جهت سرنگونی رژیم و در سطحی محدود پخش میشد
افشای حکومت شاه ، قیادۀ موقت و جریان مفتی زاده از دیگر موارد این شبنامه ها بود .
در جریان قیام و در کنار نام سازمان هایی چون چریکها و جریان م .ل . مجاهدین و در کردستان هم کومه له سر بر آورد .

کومه له سازمانی مستقل و سر سخت در مقابل حاکمیت اسلامی ، ضد حزب توده ایران و مخالف مشی چریکی و با افکاری پوپولیستی و مائویستی بود .
نقش موثر در مبارزۀ مردم دارسیران در مریوان و حرکت اعتراضی در دادگستری سنندج به پشتیبانی از مبارزات کاک فواد در زندان سنندج در سال 56 را محافل تشکیلات کومه له سازمان داد .

رشد جنبش آزادیخواهی در ایران ، زمینۀ رشد کومه له را در کردستان برجسته تر نمود .
با ادغام کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست و تشکیل حزب کمونیست ایران ، سیاست ها و افکار درست منصور حکمت را کومه له به سیاست های خود تبدیل کرد . حزب کمونیست ایران سنگری شد برای چپ ایران زیر ضرب حکومت در آن سالها .

سازمان ها و محافل چپ در قیام وزنه ای موثر نبودند . قیام همچون سیلی به راه افتاده آنها را هم با خود برد . جریان خمینی وزنۀ اصلی قیام شد و چپ همراه قیام .
در کردستان مخالفت اصلی با شاه بود و چپ و کومه له همراه قیام
. از کومه له هنوز در جریان قیام نامی نبود .

سیل خروشان قیام در ایران را توده ها راه انداختند . دیدگاه عقب افتاده و غالب بر کومه له ، رفتن به میان دهقانان در دوران قیام هم هیچ بازده عملی و مفیدی نداشت .
قیام در خیابانها بود و خونی تازه به رهروان جا مانده و عقب افتاده زد . قیام کومه له را هم نجات داد .

در واقعۀ شهر سنندج دو ماه بعد از قیام و اولین جنگ بین مردم و حکومت در این شهر و اعلام حمله به پادگان از رادیو از طرف صدیق کمانگر و حضور سرسخت او در جریان مذاکرات با سران حکومت به مثابۀ نمایندۀ اصلی مردم در آن واقعه ، نام و آوازۀ صدیق کمانگر را برجسته نمود . بدون اینکه مردم بدانند که او از سران کومه له است .

تشکیل شورای محلات و شهر در آن مقطع به کومه له ربطی نداشت . مردم مبارز موسس آن بودند و کومه له و کادرهایش هم در آن نقش داشتند .
تشکیل جمعیت های دموکراتیک در شهرهای کردستان نتیجۀ فعالیت نیروهای چپ و از عوامل اصلی آن کومه له بود .

بنکۀ های محلات را مردم مبارز راه انداختند . فعالین و محافل کومه له هم در آن نقش داشتند و حمایت کنندۀ اصلی آن محافل کومه له بود .

طراح و مجری اصلی کوچ مریوان فواد مصطفی سلطانی بود . راهپیمایی سنندج به مریوان و راه پیمایی مشابه دیگری را چپ و کومه له سازمان دادند .

در جریان حملۀ حکومت به کردستان و پخش اطلاعیۀ "خلق کرد در بوتۀ آزمایش" کومه له و حضور و نبرد های این سازمان او را در میان احزاب چپ در کردستان نیروی اصلی کرد . محافل دیگری که بعضی از قبل قیام تشکیل شده بودند هم به کومه له ملحق شدند .

ورود کومه له بعد از مدت کمی به شهرها و در قامت یک تشکل نظامی و حضورش در هیئت نمایندگی خلق کرد این تشکل را توده ای کرد .

حضور نظامی در شهر ها و مناطق ، خلع سلاح سپاه رزگاری ، افشای سیاست های سازمان چریک ها و در بحبوحۀ حملۀ دوم حکومت به کردستان و دفاع اکثریت این سازمان از رژیم و آب شدن کوه یخی آن در ایران و بخصوص در کردستان ، در مقابل دفاع و تعرض کومه له ، او را به یگانه نیروی چپ در کردستان تبدیل کرد .

تحول در عرصۀ فکری و نقد پوپولیسم و گرایش به مارکسیسم منصور حکمت و تشکیل حزب کمونیست ایران کار بعدی کومه له شد .

ادغام کومه له با اتحاد مبارزان کمونیست و تشکیل حزب کمونیست ایران ، سیاست ها و افکار درست منصور حکمت را به سیاست های کومه له تبدیل نمود .
حزب کمونیست ایران سنگری شد برای چپ ایران زیر ضرب حکومت در آن سالها .

تحول و دگرگونی در یک جامعه که خواهان در هم شکستن استبداد و برپایی آزادی است تمام ته مانده های ملی و سنتی ، افکار و عقاید موجود در جامعه مانده را رو میآورد . جدل ها و تناقض ها را به صحنه میکشد و پیروزی یکی شکست دیگران خواهد شد .

مذهب شیعه در ایران و در قیام پیروز شد . در کردستان وضعیت دیگری هم بود . جنبش آزادیخواهی ادامه داشت و ارتجاع حاکم این را بر نمیتابید .

حملۀ حکومت به کردستان هیچ ربطی به سنی بودن و کرد بودن این منطقه نداشت و ندارد . آزادیخواهی مردم و وجود چپ در منطقه را نمیتوانست تحمل کند .
اگر مذهب بر مردم ایران غالب شد در کردستان ناسیونالیسم هم به وبال مردم این منطقه گردید . تاثیرات مخرب این تفکر و رشد و نمویش را در ابعاد سازمانی و بر فرهنگ و شعور مردم این منطقه میتوان دید و درک کرد .

رهبری کومه له ...

تاثیرات اوضاع جهانی و قیام مردم کردستان عراق و سرنگونی صدام ، حزب کمونیست ایران را به انشقاق کشاند .

حزب کمونیست ایران در آن شرایط یک جریان چند بنی با گرایشات اجتماعی مختلف بود .

گرایش های آن راست (عبداله مهتدی و عمر ایلخانی زاده) ، چپ (منصور حکمت) و سانتر و میانی (ابراهیم علیزاده) بودند .

منصور حکمت
از حزب کمونیست ایران جدا شد و حزب خود را ساخت .

عبداله مهتدی و عمر ایلخانی زاده
اولین قربانیان این شرایط شدند . صف شان جدا شد و به ناسیونالیسم کرد پیوستند .

به مرور زمان بخش اعظم نیروی کومه له هم کنار رفت و در کنار چپ های منفرد دیگر در کردستان به ناسیونالیسم پیوستند .

جواد مشکی
در مخالفت با دیدگاه های درست منصور حکمت و نه ماندن با دیگران ، از سیاست کناره گرفت .

ابراهیم علیزاده
از منصور حکمت کنده شد و در کومه له و برزخ ناسیونالیسم ماند .

ساعد وطن دوست
با رفتن منصور حکمت با علیزاده ماند . از موسسین جریان فراکسیون روند سوسیالیستی بود و با داشتن نظراتی او و همفکرانش از حزب اخراج شدند . روند سوسیالیستی بعد از مدتی در پیشبرد اهدافش باز ماند .

شعیب زکریایی
در جریان روند سوسیالیستی از اعضای رهبری آن بود نقطه نظرات خود را هر از گاهی نوشته است که تم اصلی آن را میتوان سوسیال دمکراتیک تحلیل کرد .

حسین مراد بیگی
با منصور حکمت رفت و بعد از مرگ منصور حکمت با انشعابیون دیگر حزب حکمتیسم را ساختند . در انشعاب بعدی از حکمتیست های رسمی جدا شد و حکمتیست های غیر رسمی را ساختند . متاسفانه بدلیل ابتلا به مریضی اکنون آکتیو نیست .

ایرج فرزاد
همان مسیر حسین مراد بیگی را پیمود . با این تفاوت که از موضع انتقاد از حکمتیست های غیر رسمی هم کنار رفت . . اکنون مستقل است .

بهروز شادیمقدم
30.1.2021

نظرها

Parand Jamshid

این متن ارزش تحلیلی از لحاظ تاریخی را ندارد ، تاریخ را آن جور که یک ژورنالیست که دارای گرایش و خط مشخصی است ، به تصویر میکشد

Seed Jamaal

ایکاش ژورنالیستی بود. این نوشته تائیدی است بر پاسفیسم .

همان پاسفیسمی که تئوریزه گر شکست از دریچه "چپ پرولتاریائی" .

Parand Jamshid

این هم درسته

Georgi Sharan

آن نمودار از کجا آمده در بررسی چپ ایران !؟

منظور شما این است که از دوره بنیانگذاری حزب کمونیست توسط سلطانزاده تا کنون کمونیسم در ایران اعتبار کمتری دارد؟

اکر اینگونه است ، چرا در دوره شاه بیش از سیزده سازمان و گروه سیاسی نظامی بوجود آمده بود !؟

حکومت اسلامی با کمونیست کشی در دهه شصت تا کنون چه جنایتی بزرگی در طول عمر خود اعمال کرد؟!

شما عملا منکر تاریخ کمونیسم در ایران هستید و بدون آمار و ارقام به مانند حکمتیستها بک چیز ژورنالیستی ناشیانه را تعریف میکنید که هیچ ارزش و اعتبار ی ندارد !

بهروز شادیمقدم

جهت اطلاع مجدد ، کامنت هایی که ارزش جواب دادن نداشته باشد را مسکوت میگذارم !

Saleh Gaweli

ممون. من کامنت خودم را به دلیل این نوع جواب دادنتون پاک کردم

بهروز شادیمقدم

بماند بهتر است .

Shaho Pirkhezranian

خوب اما بسیار اجمالی و نا تمام

Parand Jamshid

یک کامنت نویس و منتقد دنبال جواب مخاطب نیست ، او دنبال کنشی است که می‌تواند پروسه آن در جامعه در یک مبارزه خطی در جریان باشد !

خضور و جواب سریع به یک ادعا ، اعتقاد داشتن به مبارزه در جهت حل تضاد است ، ، من صفحه و کامنت نویس مشخص و شخصی را در عالم مبارزه طبقاتی مورد حمایت قرار نمی دهم‌ بیشتر منتقد “صفحه و مرزهای شخصی هستم “ و در هر سوراخ سمبه ای سر میکشم و آنچه که درست میدانم را ابراز میکنم .

کامنت بهروز هم یک از آنها است ٫‌که متاسفانه نه تاریخ حزب کمونیست و “سلطان زاده ها “ را را به درستی فهمیده است و نه توانسته است اینجا به طور مختصر تاریخی که امروز حکمتیسم در آن غوطه ور است و همه منتج شده از یک فلسفه عمیق نظری و‌بورژوایی می‌باشد را تا به امروز ‌حتا با روش ژورنالیستی خود در اختیار خوانده قرار دهد . سکتاریسم مشکل اساسی نویسنده است و بعضا صداقت در تاریخ نویسی که از نظر من این هم خود یک پدیده طبقاتی است .

بهروز شادیمقدم

میشه به طور مشخص نظرت و اشکال یک جملۀ مطلب بالا را بیان کنی . کلی گویی بدرد نمیخورد .

کاوه دوستکامی

کاک بهروز گرامی با درودهای فراوان، من واقعا متوجه نشدم که هدف شما از نوشتن این جمله ها که به جرئت میتوان ادعا کرد که جدا از غیر واقعی بودن بخش زیادی از آن، ربط چندانی به هم ندارند، چیست؟ تیتر این جمله های مستقل از هم، انتظار یک بحث همه جانبه و جمع بندی شده را به وجود می آورد اما آن انتظار خیلی سریع جواب خودش را به تحوی دیگر میگیرد و به ناکجا آباد ختم میشود. شادمان باشید.

بهروز شادیمقدم

لطفا" میشه فقط یک جمله از"جمله ها که به جرئت میتوان ادعا کرد که جدا از غیر واقعی بودن بخش زیادی از آن، ربط چندانی به هم ندارند." از نوشته را بیاورید ؟

Akber Rad

از قضا حزب کمونیست (سلطانزاده )علیرغم جامعه عقب مانده آنروز پیشرفتهایی محیرالقول داشته است فقط یک نفر از آنها توانسته در پالایشگاه آبادان (یوسف افتخاری )تا سال ۱۳۰۶شمسی کار هرکولی کرده و تمام کارگران ان دوره را که اکثرا سواد چندانی نداشتند بسیج کند اول حزب اجتماع عامییون در تبریز و باکو به وسیله علی مسیو ایجاد شده است سپس از خمیر مایه آن حزب کمونیست بوجود آمده است نظرات سلطانزاده درست ترین و شفاف ترین نظرات بوده در بندر انزلی و کل شمال کشور پیشرفتهای عظیمی داشته اند و حتی در سال ۱۳۰۰خورشیدی جهت تصرف قدرت به طرف تهران حرکت کرده که کاری از پیش نبرده که حکومت کودتائی رضا شاه که به انگلیس اتکاء داشته جلو گسترش نفوذش را گرفته است کمر حزب کمونیست به خاطر اختلاف داخل آن شکسته شده است و نقش اصلی این شکست را جناح پوپولیست ان به رهبری حیدرعواوغلی که معتقد به انقلاب هم با همی یعنی اتحاد و همدستی با میرزا کوچک بوده است داشته است که سرانجام خود با دسیسه همان کوچک خان(این مرتجع برای هر عملیات نظامی با تسبیح استخاره میکرده است ) مرتجع از میان برداشته شده است

Parand Jamshid

به هر حال شاید حق با شما باشد ، چون متنی نسبتا دراز بود. شاید فیس بوک آن را پاک کرده باشد . من سعی خواهم کرد مختصری از آن چه که نوشته بودم را دوباره اینجا باز نویسی کنم . ببیید کمونیسمی که شما به شکل گذرا و ژورنالیستی آن را شکست خورده میبینید و به خورد خلائق میدهید ! را باید با استدلال و رویکردی تاریخ و ماتریالیستی به نقد بکشید ، تاریخی که در آن حوادث به اندازه زندگی یک نسل و بیشتر در خود حرکت و تضادهای مختلفی را افریده ، در آن مبارزه طبقاتی رخ داده « این مبارزه و خط تمایزها در سطح جهانی رخ داده است . » مائوئیسم و شکل گیری جنبش انقلابی در مقابل پدیده ای که دستاوردهای همان جنبش کمونیستی را به شکست کشاند . مائوئیسم تنها از دل استالینیزم و.... بیرون نیامد ضرورت زمانه ای بود که به مبارزه با انحرافات آن زمان بیرون آمد و مسیر جنبش کمونیستی را تضادمندتر کرد و آن را به چالش کشید . شما اگر نتوانید این دو به اصطلاح «انحراف» در جنبش کمونیستی قرن گذشته را توضیح دهید که نخواهید توانست ، چون ابزاری که در دست دارید ماتریالیسم دیالکتیک تاریخی نیست ، چون بر اساس یک اپیستومولوژی علمی قرار ندارد ، دست به نوشتن های کوتاه و غیر مستند میزنید و تاریخ را وارونه نشان میدهید . میخواید از این ادعا گذری کرده باشید و به «محفل» های روشنفکری نقدی داشته باشید در اصل « تنها » انقلابی خطابشان کنید ! همین محفل و دوباره این این محفل ناردونیکی را کمونیستی به حساب نیاورید و به آن جنبشی واگذارش کنید که ار انشعاب و دوقطبی بودن میان دو انحراف رنج میبرده است !! تا اینکه حکمت و یاران سوسیال دمکرات او پا به عرصه جنبش کردستان میگذارند و پایه های کمونیسمی را میگذارند که دیگر نه ناردونیک است و نه ناسیونالیست !! واقعا که تاریخ را چگونه می توان به این شکل توضیح داد ؟!! شما از همین انقلابیون قدیمی ایران سخن میرانید که ناردونیک ها (خلقیون ) که قبل از انقلاب 57 در روستاها ولو بودند و وقت تلف میکردند ! این یک ادعاست بهروز جان همین رفیق محمد حسین و کاک فواد و بسیاری دیگر در شهرهای تبریز و اصفهان و شیراز و تهران در کارخانه ها مشغول به کار بودند . انها طبقه روستایی را رهبر انقلاب نمی دانستند و کماکان شارلاتان هایی که جنبش کمونیستی مائوئیستی را به این شکل تعریف میکردند اهدافی به جز منفی بافی در سر نداشتند . در همان سالهای دهه 40 به بعد و بعد از انقلاب هم کماکان مسئله ارزی در کردستان حاد ترین مسئله مردم آن منطقه بود در انجا دهقانان نیروی محرک و مولده اصلی جامعه را تشکیل میدادند . جنبش های دهقانی و مبارزه طبقاتی که یک سال قبل از انقلاب 57 و بعد از انقلاب در انجا به اوج خود رسید به سطح مبارزه مسلحانه ارتقاداده شده بود . جنگ های کرفتو و بسیاری تحت رهبری کمونیستها انجام گرفت . یک یتی جوتیاران سازمانی بود که در این مسیر نقش مهمی را ایفا نمود و تا زمان وجود کاک فواد مسیر مثبتی را چه از لحاط تاکتیک و چه از لحاظ استراتژی مبارزه طبقاتی به پیش میبرد . پروسه ای که جنگ کردستان میبایستی داخل آن میشد و به جنگی نه برای دفاع از منطقه ارزی و کردستان بلکه به جنگی برای حمایت و پاسداری از دستاوردهای انقلاب 57 و تداوم آن جهت سرکوب جمهوری اسلامی و ضد انقلاب 57 تبدیل میشد . این ایده و هدفی بود که کاک فواد نه به طور واضح و تکاملی دیالکتیکی آن از وجود حزبی قوی و کمونیستی به اسم کومله در استراتژی مبارزه و افکار خود گنجانده بود میخواست بوجود اید . شما ادعاهای زیادی کردید در مورد شورای شهر و شکل بوجود آمدن آن در مورد جنبشی که در سطح باقی ماند اما حوصله این بحث برای پاسخ گویی نیست ! شاید در اینده وقتی باشد که بتوان به این نکات هم چند خطی نوشت .

بهروز شادیمقدم

جمشید عزیز ، با تشکر از نوشتن دوبارۀ نظرت ، قبل از هر چیز واضح است که ما دو دیدگاه متفاوت داریم . تیتر وار نظرم را مینویسم . درست است "مائوئیسم تنها از دل استالینیزم و.... بیرون نیامد." منظور من دو جریان مائویسم و استالینیسم و قدرت گیری آنها در سطح جهان است . توضیح این دو جریان را در مطالبی قبلا" داده ام . کومه له در هنگام تشکیل و بعد آن تحت تاثیر مائو و دیدگاه های او بود . رفتن به میان روستا هم در همین راستا بود . رفیق محمد حسین کریمی فعالیتش در روستا ها بود و این تفکر غیر اعتقاد به انقلاب دهقانی چیز دیگری نمیتواند باشد ."جنگ کردستان " همان "پاسداری از دستاوردهای انقلاب 57 و تداوم آن جهت سرکوب جمهوری اسلامی و ضد انقلاب 57 " بود .


  • کسی را که در بیان نظرش جدی نیست ،
    نباید جدی گرفت .

    فرهنگی که از کاه کوه میسازد در مواجهه و پای نوشته ای کوتاه از من در مورد کومه له که خوب و بد این سازمان را بطور فشرده آورده ام ، کامنت هایی آورده اند و با توقع "انتظار یک بحث همه جانبه و جمع بندی شده " نظر داده اند . در جواب نوشتم که : "جهت اطلاع مجدد ، کامنت هایی که ارزش جواب دادن نداشته باشد را مسکوت میگذارم !"

    اینان که آن نوشته آینه ای از گذشته و حالشان است و هنوز از کومه له و اتحادیۀ کمونیست ها رد نشده اند ، در جواب من که خواستار استدلالی شده بودم سکوت کردند .

    نمیشود نظری داد و حق به جانب بود و بعد سکوت کرد . کسی را که در بیان نظرش جدی نیست ، نباید جدی گرفت .

    در زیر کامنت ها را میآورم :

    Parand Jamshid :
    یک کامنت نویس و منتقد دنبال جواب مخاطب نیست ، او دنبال کنشی است که می‌تواند پروسه آن در جامعه در یک مبارزه خطی در جریان باشد !
    خضور و جواب سریع به یک ادعا ، اعتقاد داشتن به مبارزه در جهت حل تضاد است ، ، من صفحه و کامنت نویس مشخص و شخصی را در عالم مبارزه طبقاتی مورد حمایت قرار نمی دهم‌ بیشتر منتقد “صفحه و مرزهای شخصی هستم “ و در هر سوراخ سمبه ای سر میکشم و آنچه که درست میدانم را ابراز میکنم .
    کامنت بهروز هم یک از آنها است ٫‌که متاسفانه نه تاریخ حزب کمونیست و “سلطان زاده ها “ را را به درستی فهمیده است و نه توانسته است اینجا به طور مختصر تاریخی که امروز حکمتیسم در آن غوطه ور است و همه منتج شده از یک فلسفه عمیق نظری و‌بورژوایی می‌باشد را تا به امروز ‌حتا با روش ژورنالیستی خود در اختیار خوانده قرار دهد . سکتاریسم مشکل اساسی نویسنده است و بعضا صداقت در تاریخ نویسی که از نظر من این هم خود یک پدیده طبقاتی است .

    بهروز شادیمقدم :
    میشه به طور مشخص نظرت و اشکال یک جملۀ مطلب بالا را بیان کنی . کلی گویی بدرد نمیخورد .

    کاوه دوستکامی :
    کاک بهروز گرامی با درودهای فراوان، من واقعا متوجه نشدم که هدف شما از نوشتن این جمله ها که به جرئت میتوان ادعا کرد که جدا از غیر واقعی بودن بخش زیادی از آن، ربط چندانی به هم ندارند، چیست؟ تیتر این جمله های مستقل از هم، انتظار یک بحث همه جانبه و جمع بندی شده را به وجود می آورد اما آن انتظار خیلی سریع جواب خودش را به تحوی دیگر میگیرد و به ناکجا آباد ختم میشود. شادمان باشید.

    بهروز شادیمقدم :
    لطفا" میشه فقط یک جمله از"جمله ها که به جرئت میتوان ادعا کرد که جدا از غیر واقعی بودن بخش زیادی از آن، ربط چندانی به هم ندارند." از نوشته را بیاورید ؟

نظرها

Parand Jamshid

جناب شما قبل از اینکه تقاضای مثبتی را به نقاد بدهید او را محک وم کردید . شما نوشتید که کامنتهایی که قابلیت جواب ندارند از جانب من جوابی نخواهند گرفت و در ادمه دیده میشود به طور مختصر خواهان دلایل نظری ما هم میگردید ! اما فقط « مختصر » !!!؟. یکی از رفقای در بحث بخاطر اینکه از صحفه شما حذف نشود خودش کامنتش را پاک نمود . همان گونه که گفتم شما صداقت انتقاد را به توضیح چنین دروغی تبدیل کردید . اگر یک بحث روال درستی داشته باشد قدر مسلم میتوانستی ببینی که شما نه تنها یک نظریه سیاسی مستحکم ندارید بلکه توهمی بیش را رواج نمی دهید .

Parand Jamshid

بهروز ، شما که جواب میخواستی چرا کامنت مرا پاک کردید .این همان کنش گری و کندو کاوی است که در ادبیات بخشی از چپ هنوز جا نیافتاده حالا ما میام و استالین و.... را به باد فحش میگیریم .

بهروز شادیمقدم

کامنتی پاک کنم مینویسم .پاک نکردم .

Parand Jamshid

به هر حال شاید حق با شما باشد ، چون متنی نسبتا دراز بود. شاید فیس بوک آن را پاک کرده باشد . من سعی خواهم کرد مختصری از آن چه که نوشته بودم را دوباره اینجا باز نویسی کنم . ببیید کمونیسمی که شما به شکل گذرا و ژورنالیستی آن را شکست خورده میبینید و به خورد خلائق میدهید ! را باید با استدلال و رویکردی تاریخ و ماتریالیستی به نقد بکشید ، تاریخی که در آن حوادث به اندازه زندگی یک نسل و بیشتر در خود حرکت و تضادهای مختلفی را افریده ، در آن مبارزه طبقاتی رخ داده « این مبارزه و خط تمایزها در سطح جهانی رخ داده است . » مائوئیسم و شکل گیری جنبش انقلابی در مقابل پدیده ای که دستاوردهای همان جنبش کمونیستی را به شکست کشاند . مائوئیسم تنها از دل استالینیزم و.... بیرون نیامد ضرورت زمانه ای بود که به مبارزه با انحرافات آن زمان بیرون آمد و مسیر جنبش کمونیستی را تضادمندتر کرد و آن را به چالش کشید . شما اگر نتوانید این دو به اصطلاح «انحراف» در جنبش کمونیستی قرن گذشته را توضیح دهید که نخواهید توانست ، چون ابزاری که در دست دارید ماتریالیسم دیالکتیک تاریخی نیست ، چون بر اساس یک اپیستومولوژی علمی قرار ندارد ، دست به نوشتن های کوتاه و غیر مستند میزنید و تاریخ را وارونه نشان میدهید . میخواید از این ادعا گذری کرده باشید و به «محفل» های روشنفکری نقدی داشته باشید در اصل « تنها » انقلابی خطابشان کنید ! همین محفل و دوباره این این محفل ناردونیکی را کمونیستی به حساب نیاورید و به آن جنبشی واگذارش کنید که ار انشعاب و دوقطبی بودن میان دو انحراف رنج میبرده است !! تا اینکه حکمت و یاران سوسیال دمکرات او پا به عرصه جنبش کردستان میگذارند و پایه های کمونیسمی را میگذارند که دیگر نه ناردونیک است و نه ناسیونالیست !! واقعا که تاریخ را چگونه می توان به این شکل توضیح داد ؟!! شما از همین انقلابیون قدیمی ایران سخن میرانید که ناردونیک ها (خلقیون ) که قبل از انقلاب 57 در روستاها ولو بودند و وقت تلف میکردند ! این یک ادعاست بهروز جان همین رفیق محمد حسین و کاک فواد و بسیاری دیگر در شهرهای تبریز و اصفهان و شیراز و تهران در کارخانه ها مشغول به کار بودند . انها طبقه روستایی را رهبر انقلاب نمی دانستند و کماکان شارلاتان هایی که جنبش کمونیستی مائوئیستی را به این شکل تعریف میکردند اهدافی به جز منفی بافی در سر نداشتند . در همان سالهای دهه 40 به بعد و بعد از انقلاب هم کماکان مسئله ارزی در کردستان حاد ترین مسئله مردم آن منطقه بود در انجا دهقانان نیروی محرک و مولده اصلی جامعه را تشکیل میدادند . جنبش های دهقانی و مبارزه طبقاتی که یک سال قبل از انقلاب 57 و بعد از انقلاب در انجا به اوج خود رسید به سطح مبارزه مسلحانه ارتقاداده شده بود . جنگ های کرفتو و بسیاری تحت رهبری کمونیستها انجام گرفت . یک یتی جوتیاران سازمانی بود که در این مسیر نقش مهمی را ایفا نمود و تا زمان وجود کاک فواد مسیر مثبتی را چه از لحاط تاکتیک و چه از لحاظ استراتژی مبارزه طبقاتی به پیش میبرد . پروسه ای که جنگ کردستان میبایستی داخل آن میشد و به جنگی نه برای دفاع از منطقه ارزی و کردستان بلکه به جنگی برای حمایت و پاسداری از دستاوردهای انقلاب 57 و تداوم آن جهت سرکوب جمهوری اسلامی و ضد انقلاب 57 تبدیل میشد . این ایده و هدفی بود که کاک فواد نه به طور واضح و تکاملی دیالکتیکی آن از وجود حزبی قوی و کمونیستی به اسم کومله در استراتژی مبارزه و افکار خود گنجانده بود میخواست بوجود اید . شما ادعاهای زیادی کردید در مورد شورای شهر و شکل بوجود آمدن آن در مورد جنبشی که در سطح باقی ماند اما حوصله این بحث برای پاسخ گویی نیست ! شاید در اینده وقتی باشد که بتوان به این نکات هم چند خطی نوشت .

بهروز شادیمقدم

جمشید عزیز ، با تشکر از نوشتن دوبارۀ نظرت ، قبل از هر چیز واضح است که ما دو دیدگاه متفاوت داریم . تیتر وار نظرم را مینویسم . درست است "مائوئیسم تنها از دل استالینیزم و.... بیرون نیامد." منظور من دو جریان مائویسم و استالینیسم و قدرت گیری آنها در سطح جهان است . توضیح این دو جریان را در مطالبی قبلا" داده ام . کومه له در هنگام تشکیل و بعد آن تحت تاثیر مائو و دیدگاه های او بود . رفتن به میان روستا هم در همین راستا بود . رفیق محمد حسین کریمی فعالیتش در روستا ها بود و این تفکر غیر اعتقاد به انقلاب دهقانی چیز دیگری نمیتواند باشد ."جنگ کردستان " همان "پاسداری از دستاوردهای انقلاب 57 و تداوم آن جهت سرکوب جمهوری اسلامی و ضد انقلاب 57 " بود .

Fate Kolah

بهروز شما هنوز از متدلوژی حزبی وقدرت لننیسم،استالننی،حکمتیسم به ارزیابی میپردازید،واعتقادی به تاریخ مبارزه طبقاتی طبقه کارگر فرا حزبی ندارید،گرایش کمونیستی فواد سلطانی در کردستان خلاف گرایش راست وناسیونالیستی انشعابیون مهتدی وحکمتی به مبارزه طبقاتی مطالبات فوری کارگران وستمدیده گان واتحادیه دهقانان مریوان که قبل کومه له وانقلاب وسپس فعال شورائ شهر انقلابی مریوان وجنوب کردستان را تقویت وحمایت کردند،وحتی فواد سلطانی کار در روستاها ودهقانان را نقد ودر جنبش انقلابی در بوته آذممایش ومقاومت 28مرداد تا جان باختنش را مقدم منافع کارگران وستمدیده گان بر کومه له وحزب را معتقد بود ،ودر کنفرانس وحدت احزاب خط 3طهران را نقد کرد که ربطی به کارگران وستمدیده گان در عمل انقلابی ندارند،وشما متآسفانه هنوز تشکیل حزب ضدکمونیستی انشعابیون کومه له وحکمتیسم که کنگره ملی وسناریو شاه ومجاهدین را توجیه وفریب می کنید،


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اوضاع جنگی و دولت نو ظهور فاشیستی اسرائیل

اوضاع جنگی و دولت نو ظهور فاشیستی اسرائیل