۱۴۰۴ آذر ۹, یکشنبه

 

لنین جوان .

لئون تروتسکی

ترجمۀ : دکتر رضا براهنی

با نثر و ترجمۀ ادبی فوق العاده زیبا و قوی تروتسکی و دکتر رضا براهنی .

 

بیوگرافی نویسی .

ایزاک دویچر و تروتسکی

ایزاک دویچر و تروتسکی را میتوان بزرگترین بیوگرافی نویسان دنیا دانست .

دویچر با کتاب ارزنده اش :
- استالین یک بیوگرافی سیاسی
جلد اول ترجمۀ بهروز
جلد دوم ترجمۀ بهرام نظام آبادی، محمد رفیعی مهرآبادی

و زندگینامۀ سه جلدی لئون تروتسکی (پیامبر مسلح، پیامبر بی سلاح، و پیامبر مطرود .)

و لئون تروتسکی با کتاب لنین جوان ترجمۀ : برهان رضائی .

دویچر با تبیین و تحلیل طبقاتی و تروتسکی با نثر ادبی فوق العاده زیبا و قویش عرصۀ بیوگرافی نویسی را غنا بخشیده اند .

 

جنبش آلترناتیو ندارد . اما رنسانس و سکولاریسم سیمای بر جستۀ آن است .

 
= تفکر و ایدئولوژی اسلام مخوف و جنایتکار را آنچنان باید افشاء کرد که هیچ فردی در دنیا نتواند بدون شرمساری خود را اسلامی معرفی کند .

1
 = مشخصات جنبش کنونی :
جنبش آزادیخواهی ایران با پیشروی زنان و نسل جوان حکومت مستبد را به مرحلۀ نیستی کشانده است .

2
= جنبش آلترناتیو ندارد . اما رنسانس و سکولاریسم سیمای بر جستۀ آن است .

3
= کشورهای اروپایی و امریکا متقاعد شده اند که جنبش پیروز است و حکومت ساقط میشود.سازمان حقوق بشر هم رای بر محکومیت حکومت خواهد داد.

4
 = در بررسی که قرار است سازمان حقوق بشر انجام دهد ، سران و جنایتکاران حکومت دادگاهی و محکوم خواهند شد .

5
 = اگر کشورهای اروپایی از جا بجایی سیاسی در ایران حرف میزنند ، در عوض امریکا به بهانۀ بحث اتمی راه حل نظامی را پیش کشیده است .

6
 = خامنه ای هم در یک سخنرانی از حملۀ نظامی مثلا" امریکا به ایران صحبت کرد .

7
 = حکومت ایران بنا به ساخت ایدئولوژیکی و فناتیکیش راحت کنار نخواهد رفت.شدت اوضاع جنگ داخلی را یکی از محتملات وضعیت کنونی خواهد کرد .

 

یادداشت‌ها ...(27)

بهروز شادیمقدم

1.12.2022

 

کامنت انشایی !

 
دوست فیسبوکی ما(ک. فردین)در ابتدای کامنتی بر یک پست من آورده که :

 
"مطالب این پست هم متاسفانه بسیار مغشوش و درهمه، به سختی میشه فهمید کی چی گفته و چرا. به 
هر رو، تا جایی که میشه فهمید، کاستی‌های این پست"

 
"این پست هم" ! یعنی پست های دیگری هم بوده ! لطفا"بنویس کدام پست یا پست ها را نمیشود فهمید .

شخصی نوشته است :"لنین حتی با فعالان «دین پنجم» و «خداسازان» مانند لووناچارسکی و ... همکاری داشت." و

 
و با جابجایی طرفین یک جدل بزرگ ، منشویک ها را که "خدا سازان" بودند تبرئه کرده و بلشویک ها را "خداسازان" و طرفداران "دین پنجم" نامیده است .

 
فردین اگر این دو بند سلیس فارسی را "بسیار مغشوش و درهمه، به سختی میشه فهمید کی چی گفته و چرا. به هر رو، تا جایی که میشه فهمید" و "کاستی‌های این پست" میداند ، اشکال از من نیست . از جای دیگر ! و فکر دیگر است .
و
ماخیسم یا "خدا-سازی" God-Building که در فارسی آنرا سوسیالیست های خدا پرست میشود نامید . در سالهای تبعید سوسیال دمکرات های خارج ار روسیه بین بلشویک ها و منشویک ها اختلاف عمیقی در عرصۀ فکری و فلسفی (ماخیسم) بروز کرد . که در نهایت به شکست ماخیسم و منشویک ها انجامید .
این کل پست من است . به اضافۀ نقل قولی از لنین .
 

 

شادی مردم از شکست و حذف از مسابقات ، موضع قهر است . قهر با سازش .

 

۱۴۰۴ آذر ۸, شنبه

 

بلشویک ها و "ماخیست های" روسی

در طریقت منشویسم ، این بلشویک ها بودند که "خداسازی" کردند . نه منشویک ها !

در صفحات اینترنتی و فیسبوکFarzin Khoshchin که منشویک است و انقلاب اکتبر را کودتا میداند :

"خود لنین و بلشویکها رویداد اکتبر 1917 را «کودتا» و «کودتای دولتی» مینامیدند. تنها از سال 1920 گاهی واژۀ «انقلاب» را هم به کار میبردند، اما تنها از سال 1927 رسما آغاز به کاربرد واژۀ «انقلاب سوسیالیستی» و «انقلاب پرولتری» به جای «کودتا» نمودند."

اکنون فرصت طلبانه از منشویسم فاصله ای گرفته و با وارونه سازی و بر عکس نشان دادن قضایا نوشته است :

"لنین حتی با فعالان «دین پنجم» و «خداسازان» مانند لووناچارسکی و ... همکاری داشت. "

و با جابجایی طرفین یک جدل بزرگ ، منشویک ها را که "خدا سازان" بودند تبرئه کرده و بلشویک ها را "خداسازان" و طرفداران "دین پنجم" نامیده و آورده است :

" آیا خداسازان و طرفداران «دین پنجم» میتوانند به برپایی حزب مارکسیستی کمک کنند؟ "

00000

ماخیسم یا "خدا-سازی" God-Building که در فارسی آنرا سوسیالیست های خدا پرست میشود نامید . در سالهای تبعید سوسیال دمکرات های خارج ار روسیه بین بلشویک ها و منشویک ها اختلاف عمیقی در عرصۀ فکری و فلسفی (ماخیسم) بروز کرد . که در نهایت به شکست ماخیسم و منشویک ها انجامید .

000000

"ماخیسم Machism – یک گرایش فلسفی ذهن گرا - ایده آلیست ارتجاعی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپای غربی شایع گشت. بنیان گذاران آن ارنست ماخ، فیزیک دان و فیلسوف اتریشی، و ریچارد آوناریوس، فیلسوف آلمانی، بودند.

ماخیسم به این دلیل بطور خاص برای طبقۀ کارگر بمثابۀ یک گرایش فلسفی ایده آلیستی بورژوایی خطرناک بود که در حالی که ادعای مخالف ایده آلیسم بودن را داشت، به علوم طبیعی معاصر استناد میکرد، امری که به آن یک ظاهر «علمی» داد. در روسیه، نفوذ ماخیستی در بین بخشی از روشنفکران سوسیال - دمکرات قوی بود. بطور خاص در بین روشنفکران منشویک، نظیر ن. والنتینف و پ. س. یوشکویچ، شایع بود. برخی نویسندگان بلشویک نیز، از جمله و. بازارف، آ. بوگدانف و آ. و. لوناچارسکی، دیدگاه ماخیسم را پذیرفتند. تحت پوشش تظاهر به گسترش دادن مارکسیسم، ماخیست‌های روسیه سعی کردند در اصول فلسفۀ مارکسیستی تجدیدنظر کنند. لنین در کتابش «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» ماهیت ارتجاعی ماخیسم را افشا کرد. او از فلسفۀ مارکسیستی علیه حملات رویزیونیستی حمایت کرد و ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی را در شرایط تاریخی جدید با دقت شرح داد.

شکست ماخیسم ضربه‌ای قوی بر مواضع ایدئولوژیک منشویک‌ها، اتزوویست‌ها و خداسازان وارد ساخت . "

" لنین به یک گرایش مذهبی-فلسفی خصمانه نسبت به مارکسیسم اشاره میکند بنام "خدا-سازی" God-Building، که در دورۀ ارتجاع در میان بخشی از روشنفکران عضو حزب نضج گرفت، همان کسانی که بعد از شکست انقلاب ۱۹۰۵-۱۹۰۷ مارکسیسم را ترک کردند. "خدا-سازان" (آ.و. لوناچارسکی، بازاروف و دیگران) ایجاد یک دین جدید "سوسیالیستی" را موعظه میکردند به این قصد که مارکسیسم را با دین آشتی بدهند. ماکسیم گورکی در دوره‌ای از آنها حمایت کرد . "

۱۴۰۴ آذر ۷, جمعه

 

جنبش و غیر آلترناتیو ها ...

 
جنبش آزادیخواهی موجود در جامعه این بار بدون رهبری سیاسی جریان و فرد خاصی در مقابل دشمن تا کنون به مبارزۀ خود ادامه داده است .

 

چپ در ایران هیچگاه آلترناتیو نبوده است .

چپ ، جریان انحرافی غالب بر کمونیسم که بعد شکست اپوزیسیون چپ در شوروی بدست استالین در دنیا بنام کمونیسم شناخته شده ، اکنون دیگر در صحنۀ کارزار مبارزاتی وزنه ای نیست .

این چپ که از کمونیسم رگه ها و برداشت هایی دارد ، نه در جوامع بشری فعالیت خاصی از آن هست و نه مقوله ای جدی در مبارزات است . جریانی جانبی و منزویست . در سطح جهانی مات و حرف خاصی ندارد .

چپ در ایران هم خارج از این موئلفه نیست . در معادلات سیاسی کنونی نیست و توده های مردم و جنبش آزادیخواهی نسل جوان و میداندار مبارزات خیابانی جز نامی چیزی از این موئلفه در خاطر ندارند . انگیزه ای هم در شناخت و بکار گیریش موجود نیست . یک نام به تاریخ پیوسته است و بس .

چپ ایران یا درست تر بگویم چپ باقی مانده در خارج کشور نیز هنوز هم به فعالیت هایش در جهت سرنگونی رژیم مشغول است .

این چپ یک طیف هم دست نیست . زخم خوردۀ تاریخ به سر آمدۀ خویش است . شکست خورده از دشمن و از مبارزات خود . مجموعه ای ناهمگون و متناقض از افکار و آرمان های سیاسی احزاب و افراد است . با مبارزات جامعه ارتباط و پیوندی ندارد . اما سرنگونی طلب و دلبسته مبارزات جاریست .

در ترادژی چپ جهانی همین را بس که در جلسۀ سازمان جهانی حقوق بشر تنها چند کشور از حکومت سیاه اسلامی ایران دفاع کردند که همگی آنان بر آمده از سیاست چپ مسلط بر دنیا بودند . کشورهای شوروی ،چین ،کوبا و . . .

جان کلام ، این‌ها آلترناتیو نیستند .

۱۴۰۴ آذر ۵, چهارشنبه

 

جدال با مدعی نادان !

 
آقای Farzin Khoshchin در فیسبوک مدعی است که : "خود لنین و بلشویکها رویداد اکتبر 1917 را «کودتا» و «کودتای دولتی» مینامیدند. تنها از سال 1920 گاهی واژۀ «انقلاب» را هم به کار میبردند، اما تنها از سال 1927 رسما آغاز به کاربرد واژۀ «انقلاب سوسیالیستی» و «انقلاب پرولتری» به جای «کودتا» نمودند. "

 
وقتی از او سند بخواهی ، بسیار حق به جانب و در نقش معلم و پیشوا ظاهر میشود و مینویسد :

 
" حالا هی جر کن و دو تا پایت را توی یک کفش کن و داد و فریاد راه بیاندازد، اما واقعیت همین است و و من از خودم اختراع نکرده ام، بلکه از زبان روسی آورده ام. چزوۀ لنین را هم برایت کپی کرده ام. روسی بلد نیستی، ترجمه کرده ام. دیگر با چه میخی باید توی کله ات فرو کنم، که واقعیت چیست؟ دگم کسی است، که به واقعیات کاری ندارد و سراسر عمرش به همان ایده های نادرست چسبیده است."

 
تنها سندش مقاله ای است که میگوید مال استالین است . با عنوان "

کودتای اکتبر " که خود مقاله اکتبر را قیام مینامد نه کودتا ! و بعد مینویسد :

 
اینها را بخوان و یاد بگیر. آخر چند سال باید در همین کلاس اول درجا بزنی ؟ و
تاریخ را حتی یک بار در اواخر عمرتان بخوانید تا نادان از دنیا نروید !

 
مدعی نادان است و نمیداند دارد خزعبلات سرمایه داری و اعوان و انصارش را بلغور میکند .

اگر کسی هم واقعیات تاریخی را بیان کرد ، با جعل و بی سوادی خود را در صدر و دیگران در کلاس اول میگذارد .

 

نظریه مارکسیستی درباره انقلاب

✍️ولادیمیر‌ لنین
 
برای یک مارکسیست هیچ شکی وجود ندارد که انقلاب بدون وجود وضع انقلابی ممکن نیست و تازه هر وضع انقلابی نیز به انقلاب نمی انجامد. و اما نشانه های وضع انقلابی بطور کلی کدامند؟ ما مسلماً اشتباه نخواهیم کرد اگر سه نشانه عمده زیرین را ذکر کنیم :

۱
) طبقات فرمانروا امکان نداشته باشند فرمانروائی خود را به شکل تغییر نیافته حفظ کنند؛ بحران در میان « بالایی ها » یعنی بحران سیاست طبقه فرمانروا موجب پیدایش شکافی می شود که ناخرسندی و برآشفتگی طبقات ستمدیده در آن راه می یابد. برای فراز آمدن انقلاب معمولا کافی نیست که « پایینی ها نخواهند » بر روال سابق زندگی کنند، بلکه علاوه بر آن لازم است که « بالایی ها هم نتوانند » بر روال سابق زندگی کنند.

۲
) تشدید بیش از حد عادی فقر و بدبختی طبقات ستم زده

۳
) ترفیع قابل ملاحظه ناشی از علل پیش گفته فعالیت توده ها که در دوران « آرام » به آرامی می گذارند غارتشان کنند ولی در ادوار طوفانی چه تحت تاثیر مجموع بحران و چه به وسیله خود «بالایی ها» به میدان عمل تاریخی مستقل کشانده می شود.

 
بدون این تغییرات عینی که نه فقط به اراده این یا آن گروه و حزب، بلکه به اراده این یا آن طبقه نیز بستگی ندارد، اصولا انقلاب غیرممکن است. ایجاد مجموع همین تغییرات عینی است که وضع انقلابی نامیده می شود ... از هر وضع انقلابی انقلاب پدید نمی آید، انقلاب فقط در نتیجه آنچنان وضعی پدید می آید که علاوه بر تغییرات عینی پیش گفته تغییر ذهنی نیز صورت گرفته باشد و این تغییر هم عبارت است از توان طبقه انقلابی برای انجام اقدامات انقلابی گسترده و به حد کافی قدرتمندی که بتوانند دستگاه دولت کهنه را که هرگز و حتی در دوران بحران نیز چنانچه آن را « نیندازند » خود « نخواهد افتاد »، کلا (یا جزئاً) در هم شکنند.

چنین است نظریه مارکسیستی درباره انقلاب.

 

چپ !

چپ ، جریان انحرافی غالب بر کمونیسم که بعد شکست اپوزیسیون چپ در شوروی بدست استالین در دنیا بنام کمونیسم شناخته شده ، اکنون دیگر در صحنۀ کارزار مبارزاتی وزنه ای نیست .

 
این چپ که از کمونیسم رگه ها و برداشت هایی دارد ، نه در جوامع بشری فعالیت خاصی از آن هست و نه مقوله ای جدی در مبارزات است . جریانی جانبی و منزویست . در سطح جهانی مات و حرف خاصی ندارد .

چپ در ایران هم خارج از این موئلفه نیست . در معادلات سیاسی کنونی نیست و توده های مردم و جنبش آزادیخواهی نسل جوان و میداندار مبارزات خیابانی جز نامی چیزی از این موئلفه در خاطر ندارند . انگیزه ای هم در شناخت و بکار گیریش موجود نیست . یک نام به تاریخ پیوسته است و بس .
 
چپ ایران یا درست تر بگویم چپ باقی مانده در خارج کشور نیز هنوز هم به فعالیت هایش در جهت سرنگونی رژیم مشغول است .

 
این چپ یک طیف هم دست نیست . زخم خوردۀ تاریخ به سر آمدۀ خویش است . شکست خورده از دشمن و از مبارزات خود . مجموعه ای ناهمگون و متناقض از افکار و آرمان های سیاسی احزاب و افراد است . با مبارزات جامعه ارتباط و پیوندی ندارد . اما سرنگونی طلب و دلبسته مبارزات جاریست .

 
در ترادژی چپ جهانی همین را بس که در جلسۀ سازمان جهانی حقوق بشر تنها چند کشور از حکومت سیاه اسلامی ایران دفاع کردند که همگی آنان بر آمده از سیاست چپ مسلط بر دنیا بودند . کشورهای شوروی ،چین ،کوبا و . . .

 

بهروز شادیمقدم

28.11.2022

۱۴۰۴ آذر ۲, یکشنبه

 

سازمان مجاهدین !

 
سازمان مجاهدین ، جریانی بشدت مذهبی ، فناتیک و قهقرایی است که در معادلات سیاسی قدرت سیاسی را دنبال میکند .

 
اگر قبل از قیام 57 افکار و آرمان های جریانات اسلامی موجود در ایران ( قدیم و جدید ) معرفی و شناحته میشد ، قطعا" اسلام خمینی رو نمیآمد .

 
اکنون جریان خمینی و احزاب و جریانات اسلامی در دهه های اخیر معرف دنیاست و لزومی به افشاگری ندارد .

 
سازمان مجاهدین هم کوچکترین نقدی از قرآن ندارد و یک سکت سر سخت از اسلام قبله ای را به نمایش میگذارد .

 
دنیای سیاه نگرش قرون وسطایی سازمان مجاهدین به تفکر و انتقاد در درون سازمان و به زن و زندگی زن را در دنیای واقعی این جریان و واقعیات ( نمونه اش انقلاب ایدئولوژیک ) و پیامدهای پیش آمده در این سازمان به روشنی میتوان دید و مشاهده کرد .

 

دنیای مجاهدین دنیای تیرۀ دیگری از اسلام است . از اسلام محمدی تا اسلام خمینی و غیر . نام ها فرق میکند . مضمون آنها همه یکی است .

۱۴۰۴ آبان ۲۴, شنبه

 کاش خدامراد فولادی هم یک کم توطئه گر بود !

نگاهی به نوشته ای از خدامراد فولادی

خدامراد فولادی نامی با درج نوشته ای تحت عنوان : " کودتا با برچسب ِ انقلاب (به مناسبت صدمین سال کودتای بلشویکی) - در پائین لینک آن آمده است - و با ردیف کردن معلوماتش ، انقلاب اکتبر را کودتا و طبقۀ مورد اتکای بلشویک ها را دهقانان نام نهاده و ... نامیده و به دیگران هشدار داده که اینگونه واقعه ها (انقلاب اکتبر) تکرار نشود . بد است .

۱۴۰۴ آبان ۲۰, سه‌شنبه

 

نظرات و مباحثه حول نوشته ای .

 
در دوران گذار سیاسی ، از جامعه سرمایه داری به جامعه کمونیستی دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد.

 

۱۴۰۴ آبان ۱۸, یکشنبه

 

در دوران گذار سیاسی ، از جامعه سرمایه داری به جامعه کمونیستی دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد.

 
"میان جامعه سرمایه داری و جامعه کمونیستی دوران تحول انقلابی اولی به دومی قرار دارد. دوران گذار سیاسی، مطابق با همین دوران است که در آن دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد. "

 
اولا" این سخنان مشهور مارکس را که تلخیصی از سراسر آموزش انقلابی اوست "یک کلمه" و حتی "کلمه کوچک" نامیدن معنایش تمسخر مارکسیسم و نفی کامل آن است.

 
فراموش نکنیم که کائوتسکی آثار مارکس را تقریباً از بر میداند و چنان که از مجموع آثار کائوتسکی برمیآید، در میز تحریر او یا در مغزش، کشوهای چندی وجود دارند که در آنها تمام نوشته های مارکس را با مواظبت تمام طوری تقسیم بندی کرده است که به راحتی بتواند برای نقل قول از آنها استفاده کند.

 
کائوتسکی نمیتواند نداند که هم مارکس و هم انگلس، هم در نامه ها و هم در آثار به چاپ رسیده خود بارها، هم پیش از کمون و هم به خصوص پس از آن، از دیکتاتوری پرولتاریا سخن گفته اند .

 
کائوتسکی نمیتواند نداند که فرمول "دیکتاتوری پرولتاریا" چیز دیگری نیست جز بیان از لحاظ تاریخی مشخص تر و از نظر علمی دقیق تر همان وظیفه ای که پرولتاریا برای "درهم شکستن" ماشین دولتی بورژوایی به عهده دارد و هم مارکس و هم انگلس از سال 1852 تا سال 1891 یعنی در طول چهل سال با توجه به تجارب ناشی از انقلاب های سال 1848 و از آن هم بیشتر انقلاب سال 1871، درباره آن [وظیفه] سخن گفته اند .

 

انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد – ولادیمیر لنین

 

انقلاب یعنی در هم شکستن خشونت . 

 

کمون پاریس سرسختی کامل یک انقلاب را نداشت .

آنهایی که در مورد کمون پاریس مینویسند و در مورد انقلاب اکتبر عمدا" سکوت میکنند ، نظرشان چیست ؟

 

"درواقع کمون ، سرسختی کامل یک انقلاب را نداشت و به خصوص با دشمنانی که بعدها با قساوت جان تک تک انقلابیون و حتی مردم بیگناه شهر را گرفت ، با انعطاف برخورد کرد و همین ، یکی از دلایل شکست کمون بود." لنین - درس هایی از کمون

 

کمونیسم و "دوران گذار سیاسی" مارکس ، پاشنۀ آشیل چپ .

 
چپ بدلیل عدم قبول کمونیسم و مبانی آن عملا" راست و یک جریان سوسیال دموکراتیک است .

 
و برای اثبات آن بعد از عمری فعالیت نظر و موضعش به مبانی اصلی و پایه ای کمونیسم و پراتیک رهبران آن حتی تناقض هم ندارد . سر راست کمونیست نیست و راست است .

 
مثلا" برخوردش به این نظر مارکس :

 
"میان جامعه سرمایه داری و جامعه کمونیستی دوران تحول انقلابی اولی به دومی قرار دارد. دوران گذار سیاسی، مطابق با همین دوران است که در آن دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد. " مارکس

 
نه آن را تائید میکند . چون بدان باور ندارد و راه دیگر میرود . نه جرئت دارد که علنا" مخالفش باشد ، چون در مقابل تاریخ از این ابراز مخالفت خود واهمه دارد .

 

موذیانه سکوت کرده و فرصت طلبانه پراتیک خود را به نام کمونیسم پیش میبرد .

۱۴۰۴ آبان ۱۴, چهارشنبه

 

بدون توجه به اصل مارکسیستی "دوران گذار سیاسی" مارکس ، نقد کنفرانس اسلو ممکن نیست .

 
"میان جامعه سرمایه داری و جامعه کمونیستی دوران تحول انقلابی اولی به دومی قرار دارد. دوران گذار سیاسی، مطابق با همین دوران است که در آن دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد. " مارکس

 
در کنفرانس اسلو : حقوق بشر در ایران پس از جمهوری اسلامی که به ابتکار سازمان حقوق‌بشر ایران برگزار شد . حاضران بر مسائل عملی مانند عدالت در دوران انتقال و ... پرداختند .

 
موضوع کنفرانس فوق بر سر سرنگونی جکومت و جایگزینی آن است . به خودی خود شرکت هر جریانی در آن مشکل نیست . پلاتفرم و برنامه اصل است .

 
احزاب و شخصیت های بورژوایی در مقابل حکومت پلاتفرمشان روشن است . برداشتن حکومت و انتقال آن . جابجایی افراد و احزابی دیگر با افراد و جریانات دخیل در حکومت . با سیستم و پارلمان و ارگان های اصلی و درهم شکستن آن کاری ندارند . حفظ سیستم سرمایه داری اصل تغییر ناپذیر آن است . نام ها عوض میشود . مرحلۀ گذار در آن جایی ندارد .

 
اما چپ فاقد برنامه و پلاتفرم است . فقط سرنگونی طلب است .

منتقد شرکت چپ در این کنفرانس ، دست روی نکته ای درست گذاشته است . اما این بدون جایگزینی نقد موثری نخواهد بود . منتقد چپ و این حرکتش بدون اتکا به مارکسیسم و ارائۀ دوران گذار که اصل تخطی ناپذیر مبارزۀ طبقاتیست ، چیزی نگفته است .

 
مارکس گفته است : "
"میان جامعه سرمایه داری و جامعه کمونیستی دوران تحول انقلابی اولی به دومی قرار دارد. دوران گذار سیاسی، مطابق با همین دوران است که در آن دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمیتواند باشد. "

اصل اساسی و بنیادین کمونیسم در تغییر حکومت و دولت سرمایه دای را مارکس بیان کرده و سر پیچی از آن راه دیگر است .

 
چپ که عملا" و بدون هیچ نقد و نظری بنیان های مارکسیستی را کنار گذاشته و راه خود را میرود .

ممکن است در شکل حکومتی احزاب چپ با شکل حکومتی احزاب بورژوایی تفاوت هایی وجود داشته باشد . اما شکل حکومتی احزاب چپ با نظریۀ مارکس کاملا" متفاوت است .

 

چپی که مارکسیسم را کنار گذاشته و به نظرات مارکس و لنین پایبند نیست و فقط خود را کمونیست میداند ، در این مورد اشتباه نکرده است . این منتقد این چپ است که به بنیاد های فکری چپ توجه نمیکند و او را کمونیست میداند .

۱۴۰۴ آبان ۱۱, یکشنبه

 نرمش در مقابل اعمال سرکوگران و خشونت به اشتباهات دیگران !

در رسانه هایی که مخالفین حکومت چپ و راست در مقابل سرکوب زنان و مردم بدست نیروهای امنیتی و اشتباهات بعضی افراد غیر حکومتی از خود بروز میدهند دو موضع متفاوت در قبال آنان میتوان مشاهده کرد و در هر دو مورد افراطی اند و غوغا میکنند .

اگر در مقابل سرکوبگران بحث ترور و اعدام انقلابی در شرایط جنگ و درگیری پیش بیاد ، بدون توجه به خشونت دشمن راحت مخالف ترور و اعدام آنها هستند . مهربان اند . در این مهربانی هم افراطی اند .

اما در افراد مخالف و غیر حکومتی ( امثال نسرین شاکرمی و پژمان جمشیدی ) و اشتباهات آنان ، بدون توجه به واقعیات با شایعات و بوجود آوردن فضایی خشن برعلیه آنان و بر باد دادن حیثیت افراد جرمشان را بیشتر وانمود کرده و از قوانین اسلامی فراتر رفته و خشن ترند .

منبع این موضع رقیق و انسانی ! به دشمنان و آن موضع افراطی به دیگران راستند و بس . سوسیال دمکرات های بی مایه و افراطی .

  سلطنت طلبان و جنبش آزادیخواهی ایران . جنبش آزادیخواهی ایران در مقابله با حکومت با لمپنیسم و عقب ماندگی سیاسی موجود در جامعه یعنی سلطنت طلب...